بیرجند رسا- آیت الله محمد یزدی شخصیت بزرگ مبارز در تاریخ انقلاب است که بخشی از زندگی و دوران مبارزاتش در ماه های پیش از پیروزی انقلاب در کرمانشاه و شهرستان اسلام آباد غرب رقم خورده است.
به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی بیرجند رسا به نقل از دانا کرمانشاه در دوران مبارزات مردمی علیه رژیم ستمشاهی مرکزیت برنامه ریزی و پایه ریزی ایستادگی غرب کشور تا زمان پیروزی انقلاب بوده است.
شاید یکی از دلایل این مرکز ثقل قرارگرفتن کرمانشاه در دوران مبارزات، علما و روحانیون مجاهدی بودند که توسط دستگاه های امنیتی نظام شاهنشاهی به شهرهای استان کرمانشاه تبعید می شدند و همین موضوع از کرمانشاه یک واسطه میان نجف و قم در مبارزات ساخته بود.
یکی از بزرگانی که در دوران انقلاب به کرمانشاه و شهر اسلام آباد غرب تبعید شد آیت الله محمد یزدی، رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود. روحانی میانسالی که آثار جانبازی از شکنجه های ساواک را در بدن و مخصوصا ناحیه پای خود داشت و به شهرستان اسلام آباد غرب تبعید شده بود.
او به مصداق برگرداندن مکر دشمن به خودش، در شهرستان اسلام آباد غرب تبدیل به محور گسترده ترین مبارزات علیه رژیم شده بود.
ماجرای کندن محاسن آیت الله یزدی توسط رئیس شهربانی اسلام آباد غرب
علیرضا شاهملکی یکی از شهروندان مبارز اسلام آبادی است که از حضور آیت الله یزدی در این شهر خاطره جالبی را نقل می کند.
شاهملکی در گفتگو با خبرنگار مرصاد اظهار داشت: روحانی میانسالی که آنروزها به اسلام آباد غرب تبعید شده بود دیگر برای همه مردم شهر شناخته شده بود. هم سخنرانی های محکم و استوارش و هم دعوتی که از مردم برای ترتیب دادن تظارات ها انجام می داد.
وی افزود: یادم هست یکی از روز ها آیت الله یزدی جلودار جمعیتی انبوه از مقابل فروشگاه ارتش به سمت میدان شهید هدایت فعلی به حرکت در آمدند و شعارهای مرگ بر شاه را سر می دادند.
این شهروند اسلام آبادی گفت: هرگز یادم نخواهد رفت که رئیس شهربانی آن زمان به آقای یزدی نزدیک شد و محاسن ایشان را در دست گرفت به طوری که احساس کردم تعدادی از محاسن وی را کند و خطاب به ایشان گفت: چه از جان این مردم می خواهی؟ و بعد هم آقای یزدی را باز داشت کردند و آن روز به یک تظاهرات تمام عیار علیه رژیم تبدیل شد.
آیت الله یزدی و ورود به اسلام آباد غرب/ اجاره منزل برای آیت الله توسط مردم
به گزارش مرصاد به نقل از اسلام آباد خبر، حاج حسن کریمی از ریشسفیدان اسلام آباد غرب و چهره هایی است که در زمان انقلاب به سبب نزدیکی با روحانیون شهرستان مورد اعتماد آنها بوده است و در جریان جزئیات بسیاری از مسائل رخ داده در آن زمان قرار دارد .
او جزو افرادی است که در دوران تبعید آیت الله یزدی به اسلام آباد همواره جزو حلقه نزدیکان ایشان بوده است.
حسن کریمی در رابطه با حضور آیت الله یزدی در اسلام آباد به اسلام آبادخبر گفت: بعد از نماز و مغرب و عشاء که از مسجد قمر بنی هاشم (ع) به همراه مرحوم بهشتی امام جماعت مسجد بیرون آمدیم. متوجه حضور فرد میانسالی شدیم که عصا به دست داشت، آقای بهشتی نزدیک رفت و خوش و بشی کرد و خطاب به من گفت که آیا ایشان را می شناسی؟ که من گفتم نه و مرحوم بهشتی آیت الله یزدی را معرفی کردند.
کریمی افزود: آقای یزدی نامه ای به آقای بهشتی داد که چنین مضمونی در آن مرقوم بود "حامل نامه آیت الله یزدی است که به اسلام آباد تبعید شده اگر ممکن است مکانی جهت اسکان وی و خانواده اش فراهم کنید" نامه ازطرف آیت الله قدوسی از اساتید آقای بهشتی خطاب به ایشان نگاشته شده بود. بعد از مطالعه نامه چون منزل ما و آقای بهشتی در یک کوچه بود به همراه ایشان و آیت الله یزدی به سمت منزل رفتیم به سبب اعتماد بالایی که آقای بهشتی به من داشت مرا مسئول تهیه خانه برای آقای یزدی کرد و من نیز با همکاری شخصی بنام زرین خط منزلی که متعلق به شخصی بنام محمد علی خان رستمی بود را جهت اسکان ایشان اجاره کردیم. ایشان هم بعد از فراهم شدن جا خانواده اش را به اسلام آباد آورد.
دستگیری و انتقال به کرمانشاه
این شهروند مبارز اسلام آبادی ادامه داد: با توجه به اینکه ایشان ممنوع المنبر بودند همواره در جلسات خصوصی مردم را به مبارزه علیه رژیم شاه دعوت می کردند اما بعد از گذشت یک ماه که در اسلام آباد بودند در مسجد قمر بنی هاشم به منبر رفت و سخنان تندی علیه رژیم شاه ایراد کرد، همین موضوع سبب شد که ایشان توسط شهربانی دستگیر شوند، بعد از دستگیری ایشان توسط شهربانی و انتقال وی به آنجا ما ازطریق خانم ایشان متوجه شدیم که آیت الله یزدی دستگیر شده اند.
وی ادامه داد: عده ای از جوانان مسجدی به همراه بزرگان محل به درب شهربانی رفتیم، شهربانی به دلیل واههمه ای که از حضور ما در آنجا داشت گفت آقای یزدی اینجا نیست و این در حالی بود که سریعاً ایشان را از درب پشتی شهربانی خارج کردند و به کرمانشاه انتقال دادند.
کریمی گفت: به مدت یک هفته خبری از ایشان نداشتیم تا اینکه از طریق شخصی بنام مفیدی متوجه شدیم ایشان در زندان ساواک کرمانشاه است، با عده ای از دوستان و با استفاده از رابطه ای که مفیدی در ساواک داشت توانستیم ایشان را برای چند لحظه ملاقات کنیم، ساواک آیت الله یزدی را در سلول انفرادی نگهداری می کرد.
وی تصریح کرد: ایشان تا دو روز بعد از پیروز شدن انقلاب در زندان بودند و سپس از زندان سیاسی آزاد شدند و به اسلام آباد آمدند که استقبال بسیار با شکوهی توسط مردم اسلام آباد از وی شد، ایشان قصد داشتند که در میدان شهید هدایت مرادی فعلی سخنرانی کنند که با مخالفت شهربانی روبرو شد و بعد از آن هم به قم رفتند.
حسن کریمی گفت: آیت الله یزدی اولین کسی بود که پیشنهاد تغییر نام شاه آباد به اسلام آباد را مطرح کرد و به همین واسطه شاه آباد ، اسلام آباد شد.
گفتنی است منزلی که آیت الله یزدی در آن سکونت داشته است بنا به دلایلی کاملاً تغییر کرده اما موقعیت آن درست پشت بانک سپه شعبه خیابان شهید منتظری شهرستان اسلام آباد غرب است.
پیام های امام از نجف اول به کرمانشاه می رسید
آیت الله محمد یزدی حال و هوای روزهای تبعیدش در استان کرمانشاه و شهرستان اسلام آباد غرب را اینگونه روایت می کند:
" تقریباً دو سال مانده به پیروزی انقلاب، یعنی همان هنگام که تعداد زیادی از طلاب و فضلای حوزهی علمیهی قم و بهخصوص اعضای جامعهی مدرسین را به جاهای مختلف تبعید و زندانی کرده بودند، من هم به اسلامآباد تبعید شدم که در آن موقع به شاهآباد معروف بود. البته پس از آن، تبعید من تبدیل شد به زندانی شدن و حبس در کرمانشاه.
در مدتی که من در اسلامآباد بودم، روزها به مسجد میرفتم و کار تبلیغاتی خود را با همکاری یکی از روحانیون شروع کردم. پس از مدتی با اشخاص ارتباط پیدا کردم و جلسههای خصوصی برای جوانان را نیز در خانهها تشکیل دادیم. در حقیقت یک بخش تبلیغات رسمی را در مسجد داشتم و یک بخش هم در منزل. خودم از آن وضعیت راضی و خوشحال بودم؛ بهخصوص که روحانی محترم آنجا خیلی همکاری میکرد.
تا رسید به یک نیمهی شعبان تاریخی که حضرت امام رضواناللهتعالیعلیه از نجف پیغام دادند، یک نوع دستور که ما امسال عید نداریم ولکن مسلمانها مسائل را برای مردم بگویند. خوشبختانه چون کرمانشاه و اسلامآباد در مسیر رفتوآمد به عراق بود، معمولاً کسانی که میرفتند عراق و میآمدند، سری هم به ما میزدند و ما در جریان پیغامهای امام رحمهالله قرار میگرفتیم.
آن پیام امام خمینی رحمهالله که رسید، من از فرصت استفاده کردم و به دوستانی که میآمدند به دیدن ما، چه از کرمانشاه. چه از سرپلذهاب یا شهرهای دیگر استان، گفتم که برای شب عید آماده باشید. شب عید هم خودم به مسجد رفتم. جمعیت بسیار خوبی هم آمده بود. آن شب هرچه که دلم میخواست، گفتم و تا از مسجد آمدم بیرون، مرا بازداشت کردند و به شهربانی بردند و بعد از آن هم فرستادندم به زندان.
در مدتی که من در اسلامآباد و سپس در زندان کرمانشاه بودم، شهید محراب مرحوم اشرفی اصفهانی در کرمانشاه بود. ایشان مکرراً از من احوالپرسی میکرد. حتی یک بار هم برای دیدار من به زندان آمد.
فصل شیرین دوران قبل از انقلاب برای من در کرمانشاه رقم خورد
آن مدتی که من در کرمانشاه بودم، مردم آنجا را بسیار پُرمهر و پرمحبت دیدم. به نظر بنده کرمانشاهیها به شرایط زمانی توجه داشته و دارند. آن زمان هم به واسطهی خدمات شهید محراب مرحوم آیتالله اشرفی اصفهانی انقلابی بودند. البته من قبل از این هم یکی دو بار به دعوت مرحوم اصفهانی به کرمانشاه رفته بودم و در مسجد ایشان منبر رفته بودم و بازداشت هم شده بودم ولذا شناخت خوبی نسبت به آنجا داشتم.
یک بار به شکل خاصی و به دعوت مرحوم اصفهانی رفته بودم کرمانشاه. از کوچه پسکوچه به مسجد ایشان رفتیم، ولی دیدیم که مسجد در محاصرهی نیروهای ساواکی است. آن هنگام بنده ممنوعالمنبر بودم. با ایشان به داخل مسجد رفتیم و من کنار ایشان نشستم. مداح شروع به مداحی کرد تا مجلس آماده شود، یکی آمد روبهروی من نشست و گفت: شما امشب حق منبر رفتن در اینجا را ندارید، گفتم: خیلی خوب من در جریان هستم، وقتی فضا آماده شد، رفتم همان پلهی اول منبر نشستم و بحثم را شروع کردم و هر چه دلم خواست، گفتم و بعد هم همراه مرحوم اشرفی اصفهانی از مسجد آمدیم بیرون. اگر آن شب مردم همکاری نمیکردند، من نمیتوانستم از آنجا خارج شوم.
موقعی که در زندان بودم نیز افرادی میآمدند و احوالپرسی میکردند و پیامهای مرحوم اشرفی اصفهانی را رد و بدل میکردند. فصل شیرینی از دوران قبل از انقلاب من در کرمانشاه گذشت.