بیرجند رسا- دوران نوجوانی، بهترین دوران برای خلق پروژه های مختلف می باشد: یک وبلاگ درست کنید، یک رمان بنویسید، به یک سازمان خیریه کمک کنید، یک آهنگ بسازید، کتاب های غیرتخیلی بخوانید، و اساسا زندگی را از آن خود کنید. شما هنوز جوان هستید، شما هنوز مرتکب اشتباهاتی خواهید شد.
زمانی که نوجوان بودم، زندگی برای من سخت و پراز رنج شده بود. درمورد هرچیزی احساسات زیاد, یاس, و استرس فراوان داشتم. هیچ بهایی برای سرمایه گذاری فردی نداشتن، و میلی برای حرف زدن با دیگران نداشتم. معلوم است که چیزهای فراوانی وجود دارند که دوست داشتم کاش در دوران نوجوانی از آنها اطلاع داشتم. به جای این که آنها را روی هم تلنبار کنم و آرزو کنم که بهترینها خودشان اتفاق بیفتند، تصمیم گرفتم تا آنها را با شما در میان بگذارم. تصمیم گرفتم که دیگر تاسف گذشته را نخورم –خِرَد بسیار زیاد و حس قدردانی از زندگی کنونی، بزرگترین محرکهای من برای نوشتن این فهرست بودند. 1- احساس می کنید که در دلتان رخت می شویند؟ اشتباه نکنید، این احساس عاشقی نیست.
نکته ی اول در فهرست "نکته هایی که کاش در نوجوانی از آنها اطلاع داشتم”، درباره ی جذابیت و فریبندگی می باشد. ای کاش می دانستم که آن احساس هیجان، خجالت و سردرگمی نشانه های عصبانیت هستند، نه نشانه های عاشق شدن. مساله این نیست که من برای عاشق شدن خیلی جوان بودم: بلکه مساله این است که من به قدری در خود فرو رفته بودم و درگیر دنیای خود بودم که علاقه مند شدن و نگران دیگری بودن در آن سن اصلا منطقی به نظر نمی آمد. 2- خرج های دیوانه وار نکنید–شما آن پول را بدست نیاورده اید!
وقتی به گذشته ی خود نگاه می کنم، و عادت های پول خرج کردن گذشته ی خود را به یاد می آورم، دست و پایم می لرزد. هر وقت که پول تو جیبی خود را می گرفتم، هیچ وقت به فکر پس انداز آن نبودم. ای کاش می دانستم–و برایش ارزش قائل بودم–که این پول چگونه بدست آمده است. 3- شکست به این معنا نیست که شما ضعیف هستید.
من به راحتی دلسرد و ناامید می شدم. فکر می کردم که شکست به معنای از دست دادن است و فکر می کردم که عدم موفقیت به معنای این است که بقیه ی عمرم را فقیر زندگی خواهم کرد. خنده دار است! چقدر از حقیقت فاصله داشتم؟ شکست خوردن در شکل گیری شخصیت شما موثر است. این شکست ها به شما کمک می کنند تا پیشرفت کنید و قوی تر از گذشته شوید. شکست فوق العاده گران بهاست. رک و پوست کنده بگویم، هر کسی لایق این است که هر از چندگاهی شکست بخورد. 4- شما برای سرمایه گذاری هیچ وقت جوان نیستید.
می دانم که گفتم جای افسوس خوردن ندارد – اما مگر می شود؟ هروقت که یاد هزاران دلاری که از دست دادم، یا هزاران دلاری که می توانستم سرمایه گذاری کنم می افتم، نمی توانم خودم را به خاطر این که اینقدر در گذشته نادان بوده ام، سرزنش نکنم. اگر شما هنوز در دوران نوجوانی خود به سر می برید، لطفا در حق خود لطفی بکنید و شروع به سرمایه گذاری کنید! 5- شما می توانید به شخصی که دوست دارید تبدیل شوید. این را به شما قول می دهم.
مطمئنا این نکته نشدنی به نظر می رسد، با وجود تمام قلدرهایی که شما را تحقیر می کنند، تمام معلم های پستی که به شخصیت شما حمله می کنند، و تمامی شکست هایی که به شما استرس وارد می کنند، اما این موضوع حقیقت دارد. به هیچ کس اجازه ندهید مانع به تحقق پیوستن رویاهای شما شود. حتما لازم نیست که هردفعه مدال های طلا (با روکش طلا)، چند گواهینامه یا نمره ی ممتاز بدست آورید. مردم – یا افرادی که به شما اهمیت می دهند – درواقع هیچ اهمیتی به این مسائل نمی دهند. 6- شایعه پراکنی، در عین سرگرم کردن شما، می تواند باعث تخلیه ی انرژی شما می شود.
شما برای انجام دادن کارهای زیادی که پیش رو دارید به انرژی خود نیاز دارید. اگر شما تمام وقت و انرژی خود را صرف شایعه پراکنی کنید، قدرت خیالی بدست می آورید، اما هیچ کنترلی روی زندگیتان نخواهید داشت. البته، این کار باعث سرگرمی شما می شود، اما ارزش این را ندارد که تمام موارد منفی و استرس های هیجانی آن را به جان بخرید. 7- موارد ضروری اتفاق می افتند. لطفا از قبل آمادگی آنها را داشته باشید.
فقط تصور کنید: اگر حداقل ۵ درصد از پول توجیبی ماهانه ی خود را پس انداز کرده بودم، هنگام فارغ التحصیلی از دانشکده می توانستم وضعیت مالی بهتری داشته باشم. در آن زمان، می توانستم از قبل وجه اضطراری پس انداز کرده باشم! ای کاش واقعا می دانستم که از اوایل نوجوانی باید پس انداز کنم. حقیقت این است که من از ۱۹ سالگی شروع به پس انداز کردم، اما تصور کنید چقدر بهتر می شد اگر از ۱۳ سالگی شروع می کردم! 8- درباره ی قانون جاذبه مطالعه کنید.
اشتباه نکنید، منظور من در اینجا جاذبه ی فیزیکی نیست. موضوع مورد بحث من این است که اگر می دانستم چگونه افکارم را از طریق اعمالم بیان کنم، حال و روز بهتری داشتم! اینگونه، وقت بیشتری را صرف افکار مثبت می کردم. 9- گاهی اوقات، بهتر است از دیگران پیروی نکنیم.
"سخت درس بخوانید، نمره های خوبی بدست آورید، و در یک شرکت خوب مشغول به کار شوید.” –نه، شما می توانید کارآفرینی را نیز در نظر بگیرید. "برای ثروتمند شدن تلاش نکنید، "وگرنه به آدم شروری تبدیل می شوید.”–این موضوع تنها به فرد مورد نظر بستگی دارد. پول فقط شخصیت ذاتی شما را بیشتر نمایان می کند. "کمک همیشه در راه است.–لزوما این موضوع صحت ندارد. هیچ کس در واقع به شما بدهکار نیست، بنابراین بهتر است به جای این که روی دیگران حساب کنید، به خودتان متکی باشی. 10- کاری را شروع کنید.
دوران نوجوانی، بهترین دوران برای خلق پروژه های مختلف می باشد: یک وبلاگ درست کنید، یک رمان بنویسید، به یک سازمان خیریه کمک کنید، یک آهنگ بسازید، کتاب های غیرتخیلی بخوانید، و اساسا زندگی را از آن خود کنید. شما هنوز جوان هستید، شما هنوز مرتکب اشتباهاتی خواهید شد. اما مهمترین مساله این است که شما تلاش خود را می کنید، و از تلاش کردن نمی ترسید. منتظر نشوید تا به اندازه ی کافی بزرگ شوید. این دوره هرگز فرا نمی رسد! حالا، بگذارید از شما سوال کنم: آیا موارد موجود در این فهرست، در فهرست شما نیز وجود دارند؟