بیرجندرسا - بررسي اجمالي تاريخ سده اخير نشان ميدهد كه «خانهداران» - بخوانيد خزانهداران زندگي ايراني – فقط در شرايطي از «پس زمينه» اجتماعي خود به «پيش زمينه» جامعه وارد شدهاند كه اصل زندگي و نظامات اساسي آن به خطر افتاده است.
- «خانهداري» يكي از مهمترين اشتغالات در ايران و اسلام است. بانوان خانهدار ركن اصلي قوام و دوام مناسبات خانوادگي و اصولاً خانواده در تاريخ ايران بودهاند. «خانهداران»، خصوصاً طي صد سال اخير، كه همواره با هجوم خشن و لاابالي گفتمانهاي غربي ضدخانواده مواجه شدهاند، باشكوهترين جلوههاي مقاومت را بر فرهنگ خانه و خانواده به نمايش گذاشتهاند. بخش عمدهاي از قدرت مقاومت فرهنگي ايرانيان، برآمده از استحكامات نرم امّا نفوذناپذيري است كه بانوان خانه ايجاد كردهاند. آنها هستند كه در اين وانفساي جولان نيروهاي گريز از مركز، يك تنه، به مغناطيس انجذاب خانه و خانواده ايراني تبديل شدهاند.
- «خانهداري» عليرغم همه اهميت راهبردي قرابت ديريني كه با فرهنگ ايراني – اسلامي دارد، چندان به چشم نميآيد و يا مثل ساير اشتغالات خارج از خانه زنان ظهور چشمگير و پربسامدي ندارد. بخش مهمي از اين واقعيت، به نسبت وجودي «خانهداري» با «زندگي ايراني» بازميگردد. «خانهداري» بقدري با زندگي ايراني درهم تنيده و يكي شده كه اصولاً انفكاك آن از زندگي قابل تصور نيست. خانهداري براي زندگي ايرانيان مثل آب براي حيات ماهي است. آب از بس با زندگي و پويايي ماهي گره خورده گويا ماهي بدون آب نه فقط قابل تصور نيست، بلكه اساساً وجود ندارد. نسبت «اينهماني» خانهداري و زندگي، گرچه اين اشتغال را به جوهر و زمينه اصلي زندگي تبديل ميكند، اما به همان ميزان نيز به عاديبودگي و طبيعتوارگي آن دامن ميزند. در اين شرايط، خانهداري بهقدري با طبيعت زندگي يكي شده و به زمينه آن بدل گشته كه از انبوه تكاپوهاي زنانه، اتفاقاً هرآنچه «غير خانهدارانه» است، متفاوت، جديد و چشمگير به نظر ميرسد – بخوانيد اشتغال به نظر ميرسد - ؛ گويا خانهداري بُعد شغلي ندارد، بلكه عين زندگي و حيات است.
- بررسي اجمالي تاريخ سده اخير نشان ميدهد كه «خانهداران» - بخوانيد خزانهداران زندگي ايراني – فقط در شرايطي از «پس زمينه» اجتماعي خود به «پيش زمينه» جامعه وارد شدهاند كه اصل زندگي و نظامات اساسي آن به خطر افتاده است. معدود بزنگاههاي خروج خانهداري از عادي بودگي و طبيعت وارگي سنتي، در موقعيتهايي رخ داده كه كليّت زندگي ايراني و جوهره اسلامي نظم آن دچار اضطراب و ناامني شده باشد. قيام خانهداران، به مثابه قلب تپنده زندگي ايراني، يكي از آخرين و قوميترين پادزهرهايي است كه حيات اسلامي ايرانيان را در طول تاريخ تضمين كرده است. عاملي كه سر بزنگاه خطر، خانواده و پيرو آن ساير بدنههاي اجتماعي را در موقعيت دفاع و مقاومت قرار ميدهد «خانهداري» است. اساساً تداوم زندگي ايراني محصول تداوم خانواده و آن نيز مديون امانتداري و نگهداري «خانهداران» است. انقلاب اسلامي و پس از آن دفاع مقدس، آيينة كمنظيرترين خيزشهاي جمعي خانهداران در تاريخ ايران محسوب ميشوند. موقعيت انقلاب و جنگ فرصتي مهيا كرد تا عظمت و قدرت اين نيروي لايزال انساني در تحفظ از خودِ اسلاميِ ايرانيان مشاهده و تجربه شود. برق تجلي انقلابي خانهداران چنان چشمگير و مؤثر بود كه انقلاب اسلامي را در سويه اجتماعي آن ميتوان «انقلاب خانهداران» خواند. اين ظرفيت، يكبار ديگر در موقعيت جنگ جلوه كرد؛ آنجا كه خانهداران در قامت «مادران و همسران شهدا» به تأمين كننده تعيين كنندهترين منبع قدرت دفاعي ايران تبديل شدند، چنانچه قريب به اتفاق «مادران و همسران شهيد» از زناني بودند كه به خانهداري اشتغال داشتند.
- پس از جنگ و با آغاز دوران سازندگي، انتظار اين بود كه تقويت و توسعه خانهداري به يكي از اصيليترين رؤوس برنامههاي پنجساله توسعه تبديل شود. چه اينكه اندكي پيش از آن نسلهاي اول و حتي دوم انقلاب و انقلابيون دوبار در موقعيتهاي نادري از تاريخ تجلّي ظرفيت تمام كنندة خانهداران را در تحفظ از نظام اسلامي زندگي ايراني مشاهده كرده بودند. تجربه نيروي برانگيزاننده و تعيين كننده خانهداران در پيروزي انقلاب و پشتيباني از جنگ بقدري برجسته و خيره كننده بود كه اين – هماني «خانهداري» و «زندگي» ديگر نميتوانست مانع درك اهميت خانهداري شود. خانهداري حداقل براي 2بار از پيشزمينه زندگي ايراني به پس زمينه آن آمده بود و به صورت تمام عياري ديده شده بود. برخورداري از اين تجربيات تاريخي نادر و گرانسنگ، هر عقل برنامهريز سليمي را به سوي تقويت و توسعه خانهداري به مثابه جوهرة قدرت ملّي سوق ميداد. از آن پس ميبايست همه ساختارهاي آموزشي، اداري، خدماتي، اقتصادي، بهداشتي و ... متناسب با اقتضائات خانهداري بازتعريف و سپس بازسازي ميشد و بدين ترتيب موانع ساختاري كه طي دوره پهلوي در جريان لطيف و اصيل زندگي خانواده مدار ايراني جاسازي شده بود به تدريج برطرف ميگشت. اين انتظار بديهي بارها و بارها مورد تصريح و تأكيد رهبري انقلاب نيز قرار گرفت. امّا جالب است كه جريان تمسّك به مدلهاي غربي توسعه كار خود را ميكرد. باور رأس جريان كارگزاري دولتي پس از جنگ به كارآمدي مدلهاي غربي و تعهّد به پياده سازي بيمهاباي آن كه در چارچوب برنامههاي پنجساله توسعه يكي پس از ديگري اعمال ميشد، روز به روز عرصه را بر خانهداري و خانهداران تنگتر ميكرد. متأسفانه اين روند عمومي همچنان ادامه دارد و عليرغم برخي تكاپوهاي خانهدارانه در دولتهاي نهم و دهم، گفتمان برنامهريزي و ادارة دولتي كشور همچنان در تقابل با خانهداري قرار دارد. جالب است كه به موازات پيشرفت كشور در اجراي مسلسل برنامههاي توسعه، خانوادههاي ايراني و اساساً فرهنگ خانهداري بيش از قبل در معرض خطر قرار ميگيرد. بالارفتن سن ازدواج، افزايش طلاق، افول چشمگير فرزندآوري، افزايش چشمگير گرايش زنان به اشتغالات بيرون از خانه، نااميدي چندميليون دختر از ازدواج، سقوط آزاد بُعد خانوار، جهش بيماريهاي لاعلاج مقاربتي و .. را ميتوان از نتايج اعمال مدلهاي توسعه ضدخانواده بر جامعه خانوادگي ايران دانست. طي اين سالها اين مقاومتهاي حاكميتي رهبري و مقاومتهاي فرهنگي بدنه مردمي بود كه مانع تبديل شدن طوفانهاي توسعه به گردبادهاي فتنه ميشد. در سايه همين مقاومت رهبري – مردمي و به موازات تلفات سهمگين اجراي برنامههاي توسعه، نسلهاي جديد و جواني از خانهداران متعهد و آگاه نيز شكوفا شده و به ميدان آمدند.
- در اين ميان وضعيت فضاي رسانهاي كشور، حتي رسانه ملي، بهتر از فضاي برنامهريزانه دولتي نيست. زن تراز انقلاب اسلامي در رسانه ملّي همچنان زن غيرخانهدار است. رسانه ملي در تكاپوهاي پساانقلابي خود از بازنمايي زن موفق، با اينكه حجاب و تديّن را با آن همنشين كرده، امّا باز «زن محجبه غيرخانهدار» را به عنوان زن الگو معرفي ميكند و او را بر بانوي خانهدار ترجيح ميدهد. قريب به اتفاق برنامههايي كه طي دو دهه اخير به معارفه زناني به مثابه زن موفّق پرداختهاند، ناظر به زنان شاغل ساخته شده است و زنان خانهدار معمولاً، شخصيتهايي فرودست، محتاج مشاوره، دچار مشكل، نيازمند و كم اطلاع نشان داده ميشوند. نمونه جالب بازنمايي سوگيرانه زن خانهدار در سنّت برنامههاي صبحگاهي و عصرگاهي تلويزيون قابل ملاحظه است؛ آنجا كه زنان خانهدار سالهاست كه در حال طرح تلفني مشكلات خود و استمداد راهحل از همجنسان غيرخانهدارشان هستند. تاكنون موردي يافت نشده كه زن خانهدار تجربيات و مهارتهاي راهگشاي خود را در اختيار ساير همجنسانش قرار دهد و متقابلاً زن شاغلي در تماس تلفني با كارشناس برنامه از او براي مديريت مشكلات اشتغال بيرون از خانه مشورت بطلبد.
- به نظر ميرسد كه پس از انقلاب و جنگ، «خانهداري» بار ديگر براي حفاظت از اساس زندگي ايراني به پيشزمينه اجتماعي وارد شده است. روشن است كه جامعه و خانوادة ايراني ديگر تاب اعمال استانداردهاي توسعه و پيشرفت ضدخانواده را ندارد و ظرفيتهاي اجتماعي بيش از اين ياراي انعطاف و اغماض نيست. ادامه اين روند به طور قطعي ساختار خانواده را در معرض خطرات جدّي قرار داده و اساس خانهداري را دچار تزلزل خواهد كرد. «خانهداري» اينبار در سويهاي سلبي خودنمايي ميكند؛ آنجا كه با سقوط ازاد نرخ رشد جمعيت و نرخ بُعد خانوار مصائب برآمده از ناديده انگاريش را به رُخ ميكشد. «خانهداري» با دلالت به پيرشدگي جمعيت ايران در آينده نزديك، پيامدهاي تلخ و نگران كننده تخريب خود را نشان ميدهد. «خانهداري» در حال القاء اين مضمون است كه تخريب من در نسبت مساوي با تخريب بنمايههاي زندگي قرار دارد. همين مقاومت منفي است كه طي يكسال اخير بسياري از نخبگان فرهنگي – مذهبي – مديريتي كشور را به تكاپو انداخته تا فكري به حال نزار خانوادة ايراني كنند.
- ارتقاء حيثيت تضعيف شده خانهداري در ايران تحت دو راهبرد اصلي ميسور است:
الف) كنترل عوامل هجوم برنده به حوزههاي استحفاظي خانهداري كه عرصه را بر خانه و خانواده تنگ ميكنند. مثلاً سياستهاي آموزشي و اقتصادي كه توسعه اشتغال بيرون از خانه زنان را به دنبال دارد. همچنين سياستهاي اداري و استخدامي كه به حضور حداقلي مرد در خانواده ميانجامد.
ب) ايجاد زمينههايي كه شأن خانهداري و شخصيت زن خانه را تقويت مينمايند.
- طرح پيشرو دربردارنده يك ايده چندجانبه ذيل راهبرد دوم (زمينههاي تقويت شأن خانهداري) است. در اين چارچوب به نظر ميرسد كه شأن خانهداري و زنان خانهدار از دو جهت شايسته تقويت و تعالي است: اول؛ سويه اقتصادي و دوم؛ سويه دانشي. چه اينكه؛ اشتغالات خارج از خانه زنان، از در اختيار داشتن دو مزيِت شأني نسبت به خانهداري به خود ميبالند و آن را فرياد ميزنند:
الف. شأن اقتصادي برآمده از درآمد شخصي و نيز بيمه بازنشستگي
ب. شأن اجتماعي برآمده از تحصيلات دانشگاهي و آگاهيهاي عمومي
- در سويه اقتصادي به نظر ميرسد، تعلق گرفتن حق بازنشستگي به خانهداري تا حدود بسيار زيادي به تقويت شأن اقتصادي خانهداران بيانجامد و در سويه اجتماعي به نظر ميرسد، تأسيس رشته خانهداري در دبيرستانهاي دخترانه و سپس ليسانس خانهداري با گرايش مادري در نظام دانشگاهي، بهترين زمينه را براي ارتقاء دانش و مهارت متناسب با ساختار خانوادگي زندگي زنان خانهدار فراهم ميآورد. عدم بازتعريف و سپس بازسازي نظامات تعليمي و تربيتي رسمي كشور چه در سطح آموزش و پرورش و چه در سطح آموزش عالي دختران و زنان متناسب با ساختار «خانهداري» يكي از معضلات ديرين اين حوزه است. به راستي چرا هر حوزهاي از اشتغال غير از خانهداري ميبايست از رشته آموزشي متناسب با خود برخوردار باشد؟ آيا خانهداري كاركرد شغلي ندارد؟ يا عليرغم كاركرد شغلي، اشتغالي تلقي شده است كه نيازي به آموزش ندارد؟ يا كه در ذهنيت سياستگذاران تعليم و تربيت كشور، آموزش معارف و مهارتهاي شغلي خانهداري و مادري مبتني بر نظامات انتقال غيررسمي و سينه به سينه ميراث فرهنگي از مادر به دختر درنظر گرفته شده است؟! و يا در نظر ايشان متقاضي اين رشته آموزشي بسيار اندك است؟ و يا ظرفيت نيروي انساني متخصص كشور ياراي آموزش خانهداري و مادري نيست؟ به نظر نميرسد احدي از سياستگذاران و مديران ارشد تعليم و تربيت كشور به شغل بودن خانهداري يا نيازمند نبودن آن به آموزش يا به صرف آموزش سينه به سينه آن معتقد باشد. به نظر نگارنده علّت اصلي اين عقبافتادگي، عادت كردن به ساختارهاي كليشهاي موجود و جرأت نداشتن در عبور از آنهاست. اينكه رشتههاي تحصيلي دبيرستان صرفاً در چهارگانه رياضي، تجربي، هنر و انساني صورتبندي ميشود، اينكه ليسانس خانهداري و حتي فوقليسانس آن امري بعيد و نشدني جلوه كند، همه و همه ناشي از عدم مواجهه اصولي و انقلابي با نظامات موجود است كه بنيانهاي آن در حكومت پهلوي اوّل گذاشته شده است.
اين طرح پيشنهاد ميكند چنانچه دانشآموزي رشته خانهداري را – كه عليرغم مزيتهاي فرهنگي و ارزشي آن فاقد درآمد اقتصادي مستقيم است – براي ادامه تحصيل انتخاب كند، دولت جمهوري اسلامي مستقيماً او را مشمول بيمه تأمين اجتماعي و بازنشستگي نمايد و درصدي از پرداخت حق بيمه را تقبّل كند. دولت همچنين به موازات قبولي دانشآموز در پايههاي تحصيلي بالاتر رشته خانهداري در مقطع دبيرستان و سپس دانشگاه، بتدريج درصد بيشتري از پرداخت حق بيمه او را عهدهدار شود. در اين ميان ميتوان تشويقهاي بيمهاي بيشتر را منوط به ازدواج، فرزندآوري و فرزندآوري بيشتر كرد. در اين چشمانداز، ارتقاء شأن اقتصادي و اجتماعي خانهداران همپاي هم به پيش خواهد رفت. در عين حال كه هر دوي آنها در هم تنيدگي تامّي با هويت خانهداري و در ادامه آن قرار دارند. بدين معني كه پيش روي در مدارج دانشگاهي و تقويت توان اقتصادي خارج از خانه، اينبار سويهاي كاملاً خانوادگي دارد و خود به ارزش افزودة سرمايه خانوادگي زنان خانهدار تبديل ميشود.
منبع: رجا نیوز