بیرجند رسا-بعد از ادغام بود که نگاهی که برای میراث فرهنگی حیاتبخش و ضروری بود به صنایع دستی تزریق شد؛ نگاهی که آرام آرام جان صنایع دستی را میگیرد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بیرجندرسا ، میگویند «روزی فردی در حمام، گِلی خوشبو در دست داشت، از وی سوال شد که اینکه در دست داری مُشک است یا عنبر، چرا که از بوی آن مست شدهام؟، جواب داد" این که میبینی گِلی ناچیز بوده است که مدتی با گُل همراه بود تا اینکه کمال همنشین در او اثر کرد وگرنه این همان خاک است.
حوزه صنایع دستی که حدود 8 سالی میشود از تب و تاب و حرکت بازمانده است و دیگر آن رمق سابق را برای فعالیت و چرخاندن چرخهای اقتصادی خود را ندارد این روزها حال و هوای خوبی ندارد؛ بسیاری از کارشناسان دلایل مختلفی را برای این موضوع ذکر میکنند دلایلی مانند عدم حمایت از تولید صنایع دستی، از دستدادن بازارهای هدف، نبود بدنه کارشناسی لازم در معاونت صنایع دستی و دلایلی از این قبیل.
اما یکی از دلایلی که به نظر میرسد گلوی صنایع دستی را فشار میدهد و لحظه به لحظه و روز به روز شاهدیم که این جسم کمجانِ صنایع دستی بیجانتر و کمرمقتر میشود نگاهی است که حاصل یک همنشینی صورت گرفته است، همنشینی که تقریباً همه کارشناسان صنایع دستی آن را برای صنایع دستی شوم و بیبرکت میدانند و حتی در بین انها هستند که کورسوی امیدی برای جدایی دارند؛ آرزویی که شاید تحقق آن در بینهایت شکل گیرد.
16 فروردین 1385 بود که شورای عالی اداری کشور در یکصدمین جلسه خود، سازمان صنایع دستی کشور را از وزارت صنایع و معادن با کلیه اختیارات، تعهدات، امکانات، نیروی انسانی، جدا و به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری الحاق کرد تا این سازمان تحت عنوان «سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری» به فعالیت خود ادامه دهد.
از همان زمان بود که نگاه به صنایع دستی عوض شد، حمایتهای لازم برای کمک به سرپانگهداشتن این حوزه برداشته شد، سازمانی که برای تولیدکنندگان خود، مواد اولیه تامین میکرد، این حمایت مهم را به خود تولیدکنندگان یا بعضاً به اتحادیهها سپرد که آنها هم دغدغههایی متفاوت از تولید توسط تولیدکنندگان صنایع دستی داشتند، وامها و کمکهای نقدی به حوزه صنایع دستی کاهش یافت، بسیاری از ساختمانهای باشکوه صنایع دستی که به نوعی برند صنایع دستی محسوب میشدند از چنگ صنایع دستی درآمد و البته همه اینها به دوست همنشین صنایع دستی در عنوان نام این سازمان، یعنی میراث فرهنگی رسید.
این همه داستان نبود، اوضاع به نحوی تغییر کرد که نگاه حاکم بر میراث فرهنگی به صنایع دستی هم سرایت کرد، نگاهی که اگرچه برای میراث فرهنگی بسیار حیاتی بود اما برای صنایع دستی بسیار کشنده محسوب میشد و آن نگاه چزی نبود جرء نگاه حفظ و احیاء.
بعد از ادغامی که صورت گرفت بلاتکلیفی در حوزه تولید و صادرات صنایع دستی آغاز شد، شاید مسبب اصلی آن هم همین نگاهی بود که در حوزه صنایع دستی حاکم شد، در این نگاه دلیلی برای معیشت یک سری خانوار وجود نداشت و صرفاً آن نگاه آسمانی که باید صنایع دستی را حفظ و احیا کنیم فقط برای اینکه آن را داشته باشیم قوت گرفت لذا تولیدکنندگان این رشته بیشتر به هنرمند صنایع دستی مشهور شدند نه اینکه صنعتگران صنایع دستی.
بسیاری از مسائل این حوزه هم تحت تاثیر این نگاه قرار گرفت؛ قبل از اغام، این استراتژی وجود داشت که قرار است عدهای از تولیدکنندگان صنایع دستی درآمد خانواده خود را از این حوزه بدست بیاورند، لذا حمایتها وجود داشت، آموزش صنایع دستی رونق گرفته بود، نگران مردن رشتههای صنایع دستی نبودیم اما پس از ادغام به واسطه این نگاه که فقط باید این صنایع را نگه داشت بسیاری از رشتههای صنایع دستی فقط با این جمله که «پول نداریم» منقرض شد و البته الان هم بسیاری از رشتههای این هنر تاریخی کشور در حال انقراض هستند.
با همین نگاه است که بازارهای هدف خارج کشور را از دست دادیم و صادرات کانتینری که موتور محرک تولید صنایع دستی در کشور محسوب میشد تبدیل به صادرات چمدانی ان هم به طور محدود شد و کمتر در باره صادرات کانتینری در حوزه صنایع دستی میشنویم.
متأسفانه دولت در این حوزه احساس تکلیف نمیکند و البته شعارهای زیبایی هم میشنویم اما در عمل میبینیم که یکصدم همان کمک و مساعدتی که به صنعت خودرو با آن همه منتگذاشتن و غرزدن میشود به صنایع دستی نمیشود و دولت پای خودش را از بحث کمک به صنایع دستی بیرون کشیده است.
بارها گفتند و شنیدیم که اگر حمایت کافی از صنایع دستی شود، میتواند جایگزین بخش بزرگی از اقتصاد وابسته به نفت کشور شود اگر چشمها شسته شوند و جور دیگری صنایع دستی که هنر تاریخی کشورمان را به دوش میکشد را ببینند.
تسنیم