بیرجندرسا-خیلی وقت ها میشه که انسان در زندگیش دچار خطا و شکست میشه و در برابر، خیلی وقت ها نیز هست که موفق به انجام کارهای خوب میگردد. همه ما از این تجربه ها زیاد داریم! اما آنچه اهمیت دارد این است که در تحلیل خوبی و بدی دچار اشتباه نشویم.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بیرجندرسا به نقل ازتبیان, افراد زیادی هستند که با اینکه مسلمانند اما خدا در زندگی آنها فقط علت بدیها و بد بختیهاست.
هر وقت اشتباهی میکنند و مرتکب خطائی میگردند یاد خدا میافتند که مگر دیواری کوتاه تر از دیوار ما پیدا نکردی؟!
در مقابل هنگامی که موفق به هر کار درست و خوبی میشوند، خویشتن را منشأ و علت آن میدانند و دچار عجب و غرور فزونتر میگردند.
قرآن کریم از قارون به عنوان ثروتمندی که باور داشت که خودش سبب آن مال و ثروت هنگفت است به بدی یاد میکند که «قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی»:[1] [قارون] گفت: «من اینها را در نتیجه دانش خود یافتهام.»
تفکر قارونی ممکن است حتی در بین بسیاری از قاریان قرآن کریم هم وجود داشته باشد و بپندارند که علم، مال، مقام، زیبایی و دیگر خوبیها را خودشان به دست آوردهاند.
خوشبختانه در فرهنگ و معارف پربار دینی ما درباره این موضوع هشدارهای لازم داده شده است.
«خود پرستی» نقطه مقابل «خداپرستی» است. هر چه توجه و علاقه به خدا خوب است، توجه و علاقه به نفس مذموم میباشد.
در روایت معروف پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نفس انسان به عنوان دشمنترین دشمنان او معرفی شده است که: «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک.»[2]
آیه بسیار مهمی درباره این موضوع در قرآن کریم است که توجه به آن میتواند گره فکری ما را در این باب بگشاید:
«مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ أَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ كَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً»[3]
هر چه از خوبی ها به تو مىرسد از جانب خداست و آنچه از بدى به تو مىرسد از خود توست و تو را به پیامبرى، براى مردم فرستادیم، و گواه بودن خدا بس است.
درباره نکات این آیه مباحث زیادی مطرح است که نیازی به پرداختن به همه آنها نیست و فقط به چند نکته اشاره می کنیم:
اول اینکه «حسنه» شامل هر کار نیکی می شود. هر کاری که برای فرد و اجتماع مفید است، هر کاری که برای جسم و روح انسان مفید و سازنده باشد، هر کاری که به درد دنیا و آخرت بخورد مصداق «حسنة» است.
در برابر هر کار زشتی که برای فرد و جامعه مضر و مفسد است، هر کار خطایی که سبب ناراحتی ما میشود «سیئة» میباشد.
لغت شناس معروف عرب، راغب اصفهانی مینویسد: «الحسنةُ یعبّر عنها عن كلّ ما یسرّ من نعمة تنال الإنسان فی نفسه و بدنه و أحواله، و السیئة تضادّها.»[4] حسنه هر نعمتی است که سبب شادمانی انسان میگردد چه در مورد جان او باشد و چه در مورد بدن و حالات او و در برابر این کلمه سیئه میباشد.
بنابراین نباید این دو واژه را تنها به ثواب و گناه تفسیر نمود.
دوم: اینکه این آیه کلیدی مربوط به خوبیها و بدیهای اختیاری است. کارهایی که افراد به اختیار خود انجام میدهند اگر به خوبی منتهی شود، علت اصلی اش خداست چرا که با فراهم کردن زمینه خیر و خوبی در وجود فرد و نیز فراهم کردن شرایط خارجی در محیط اطراف او، اصلی ترین علت تحقق آن خوبی- حسنه- بوده است.
اما در مورد بدی چون خداوند هرگز به بدی و زشتی فرمان نداده بلکه از آن نهی نیز کرده است که «وَیَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْیِ»[5]: و از كار زشت و ناپسند و ستم باز مىدارد، بنابراین چون انسان با داشتن عنصر گرانبهای اختیار خود، به اراده خویشتن آن کار بد را انتخاب کرده است حق ندارد خدا را متهم کند و او را علت گناه و اشتباهی که کرده قلمداد کند.
سوم: ذاتی که همه وجودش خیر و خوبی است جز خیر و خوبی را اراده نخواهد کرد. توجه به آیات پایانی سوره مبارکه حشر در این زمینه موثر است:
«اوست خدایى كه غیر از او معبودى نیست، داننده غیب و آشكار است، اوست رحمتگر مهربان. اوست خدایى كه جز او معبودى نیست همان فرمانرواى پاك سلامت [بخش، و] مومن [به حقیقت حقّه خود كه] نگهبان، عزیز، جبّار [و] متكبّر [است].
پاك است خدا از آنچه [با او] شریك مىگردانند. اوست خداى خالق نوساز صورتگر [كه] بهترین نام ها [و صفات] از آنِ اوست. آنچه در آسمان ها و زمین است [جمله] تسبیح او مىگویند و او عزیز حكیم است.»[6]
چنین خدای بزرگ و مهربانی نمیتواند علت بدی قلمداد شود. اما نفس غیر مهذّب که تعلقات دنیوی و مادی از یکسو و تبعیت از شیطان رجیم از سوی دیگر شعار و همت او گردیده است.
با نهایت فریبکاری تلاش میکند تا مسئولیت خود را در زمینه بدی به فراموشی سپارد. «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا* وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا»[7]: كه هر كس آن را پاك گردانید، قطعاً رستگار شد. و هركه آلودهاش ساخت، قطعاً درباخت.
چهارم: نکته آخر هم اینکه مقصود این آیه کریمه این نیست که در نظام هستی کاری بدون اراده تکوینی خدا واقع میشود؛ چرا که در نظام توحیدی اسلام همه افعال و حرکات به نحوی به خداوند متصل میگردد و نظام علیت هرگز از علت اولی و اصلی خود جدا نمیگردد. لذا در آیه قبل صریحاً همه خوبیها و بدیها را از خدا دانست «قُلْ كُلًّ مِّنْ عِندِ اللّهِ»[8] بگو: «همه از جانب خداست.»
مفسران در زمینه تفاوتی که در این دو آیه که پشت سر هم آمدهاند زیاد گفتگو کردهاند.
اگر همه خوبیها و بدیها را از خدا دانستیم به معنای نقش و تأثیری است که خدا در خلقت و اداره جهان دارد و این منافاتی ندارد که در مورد انجام بدیها، هر انسانی مسئولیت اصلی را به عهده داشته باشد چرا که اختیار او سبب میشود که کار بد به خودش مرتبط گردد. توضیح بیشتر بحث را در تفاسیر مطالعه نمایید.
امید است که این مختصر بحث قرآنی برای تربیت ما موثر باشد و اگر تاکنون خدا را مقصر بدیهای خود میدانستیم، به خود آییم و خویشتن را متهم کنیم.