کدخبر: ۳٦۱۹٤
۲۲ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۱۸
چاپ

سیلی سرخ چادرمشکی‌ها بر صورت اسیدپاش‌ها

سیلی سرخ چادرمشکی‌ها بر صورت اسیدپاش‌ها

بیرجندرسا-از نخستین ساعات باز شدن زنده‌رود روزانه هزاران زن و دختر اصفهانی از راه هیئت و عزاداری به حاشیه زایند‌ه‌رود آمدند و نماز شکر و زیارت عاشورا می‌خوانند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بیرجندرسا به نقل از خبرگزاری فارس ، زاینده‌رود زنده شد تا در موسم عاشورا سیراب شدن دیار اصفهان یاد امام تشنه‌لبان را برای مردم زنده‌تر سازد و با هر نگاه بر این رگ حیات اصفهان، همواره یا حسین (ع) و یا عباس (ع) این مردمان تجلی‌بخش شکرگزاری‌شان باشد تا نیرنگ‌بازان اسیدپاش و خام‌فکران باطل‌گمانی که قصد ناامن جلوه دادن دیار نصف جهان را داشتند از دیدن انبوه هزاران نفر زنان مشتاقی که نیمه‌شب از عزاداری به کنار رود آمده بودند، شرمسار و حیرت‌زده شوند.

آب آمد و مردمان هم به استقبال زنده‌رود رفتند و غرفه غرفه چراغان خواجوی پیر و 33 پل را ساعت‌ها به چله نشستند تا دیدگانشان خیس از نگاه زنده‌رود مسافر و یاد تشنگان کربلا شود، اصفهانی‌ها شادی خود را بروز ندادند، اگرچه هیچ‌چیزی نمی‌تواند برای مردمان دیار سپاهان خوش‌خبرتر از صدای پای آب در زنده‌رود باشد!

هزاران اصفهانی مشتاق با کتاب دعا و صفحه باز زیارت عاشورایشان به انتظار ورود زنده‌رود نشستند، همچون همان زمان که چشم‌انتظار بازگشت شهدا بودند تا به دسیسه‌سازان زمان بفهمانند که بانوی اصفهانی از اسیدپاشی‌های شما هراسی ندارد.

دختران خرداد و بهمن دیار همیشه‌بیدار اصفهان همه به پیشواز زنده‌رود آمده بودند؛ از راه دانشگاه از هیئت از مدرسه و بی‌خیال اسیدپاش و هر که از این آب‌های اسیدی ماهی می‌گیرد، دل به زاینده‌رود سپرده بودند، حتی در اوج سرمای آخر هفته در بیشه‌های ناژوان پر بود از زنان و دختران عاشق زنده‌رود که برای رود آسمانی‌شان نماز شکر می‌خواندند و با نوای شرشر و هوهوی هشتی‌های خواجو نوای زیارت عاشورا سر دادند.

دیار نستوه زنان باشرفی که از دامانشان 23 هزار شیرمرد باغیرت و شرافت به معراج گلگون حق شتافتند تا لبیک‌گویان به ندای پیر جماران با خون خود، ریشه‌های درخت مقدس و نوپای انقلاب را آبیاری کنند تا شاخه‌هایش تبری شود در دستان بت‌شکن فرزندان ابراهیمی دیار سپاهان برای نابودی قامت فرتوت استعمار و استبداد.

اینجا اصفهان است فلات غیرت آریایی و مرکز دایره دینداری و کجا می‌تواند تارهای مکر عنکبوت زمان صهیونیسم جهانخوار، بر عبور بصیرت‌وار مردمان خرداد و بهمن سد شود که «وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ» و حاشا که مردمان خطه قهرمان‌پرور اصفهان فریب فرافکنی‌هایشان را بخورند.

این‌ها مردمی هستند که در ده‌ها خرداد و بهمن و آبان حماسه آفریدند، میدان نقش‌جهانشان نقشی از الگوی وفاق و همدلی بر جهانیان است و فراز عالی‌قاپویش نگین بی‌مثال هنر بر رکاب درافشان سپاهان این گران دیار حماسه پروری که در یک 25 آبانش 370 شهید دلاور تشییع کرد، چونان 370 مدال شرف بر دامان انقلاب.

نستوه زنان تاریخ‌ساز این دیار 8 سال بر پشت دلاورانشان آب پاشیدند، اما نخواستند که برگردند، پشت سرشان نه آش نذری برای بازگشت که سفره ابوالفضل (ع) برای شهادت پهن کردند و یادم نمی‌رود کلام آن شیر زن مادر سه شهید اصفهانی را که می‌گفت: اگر سه فرزند دیگر هم داشتم فدای یک تار موی علی‌اصغر حسین (ع).

مادران آب و علاقه مادران پنجشنبه‌های امام‌زاده و گلستان شهدا و دعای کمیل، مادران جمعه‌های ندبه و شنبه‌های حدیث کسا، بانوان یکشنبه‌های مشکل‌گشا و دوشنبه‌های توسل و سه‌شنبه‌های وارث و چهارشنبه‌های عهد، مادران شهدا، شب‌زنده‌داری، شور، دعا، مرثیه و مادران تا ابد چشم‌انتظار.

* خنده والفجر و کربلاسازان بر گردانندگان عروسک اسیدپاش

اینجا اصفهان است و هر کوچه‌اش بوی شهیدی می‌دهد، ماشین‌ها مدل‌بالا شدند و برج‌ها قد کشیدند و تیپ‌ها متفاوت شدند، اما پیراهن بچه‌های انقلاب هنوز روی شلوارشان است و تسبیح‌ها به دیدار میخ نرفتند، اینجا کلانتری هم که نباشد تا پنجاه کوچه آن‌سوتر، دختر همسایه‌ها ناموس بچه‌های انقلاب‌اند و کجا می‌تواند نگاه پلیدی به کوچه‌های آب و آینه راه پیدا کند؟ چه رسد که دست نااهلی بخواهد به حرمت صورت دختران نصف جهان اسید جهل بپاشد.

نه آن حادثه تکرار خواهد شد و نه داستان آن‌گونه بود که برخی روایتگران بی‌اخلاق و از خدا بی‌خبر برای تسویه‌حساب و دل خنک کردن اربابان خود بیان کردند و اسپند بر آتش شدند تا به بهای فروختن شرافت خود بر لبان پلید دشمنان این آب‌وخاک لبخند بنشانند و گمان کنند، امنیت این دیار آسمانی را چوب حراج زدند.

آبرو و امنیت شهر شهیدان متاعی نیست که هر نابخردی به دریوزگی وطن‌فروشان حراجش کند، اینجا اگر خون غیرت از رگان مردان و زنانش بجوشد، چه مجسمه‌ها از طاغوت که پایین نمی‌کشند و چه مشت‌های محکمی که بر دهان دشمنان هزار بار سیلی خورده نمی‌زنند!

اینجا مُلک مادران همت‌زاد و خرازی‌پرور است که جوانانش اگر پای حفظ ارزش‌ها و انقلاب به میان آید بار دیگر والفجر و کربلا و بیت‌المقدس رقم می‌زنند، همین دریادلان بی‌نام ‌و نشان بودند که شب صاعقه وار بر دل اروند زدند تا تن فاو و ژنرال‌های صدام را بلرزانند، همان شورآفرینانی که از شنیدن نامشان مو بر تن بعثی‌ها سیخ می‌شد.

آنها چه فکر می‌کنند؟ و حقا که بر مصداق کلام وحی اکثرشان نه می‌فهمند و نه فکر می‌کنند و خداوند بر چشمان و عقل و فهمشان مهر باطل می‌زند الی‌الابد و چه خنده‌آور است که با گرداندن یک عروسک پوشالی اسیدپاش در خیال بر هم زدن امنیت قلب تپنده بصیرت ایران‌زمین باشند!

* در لالایی مادران اصفهانی الفبای ترس نیست / حکایت پیرزن فداکار اصفهانی

زنان قهرمان دیار نصف جهان در حج خونین سال 1365 بیش از 15 شهیده گلگون به دامان انقلاب تقدیم کردند و عاشقانه به برائت از مشرکین لبیک گفتند و با فریاد رسا مرگ بر آمریکا و اسرائیل و آل سعود گفتند، نهراسیدند که ترس در قاموس این مردمان نیست و در لالایی مادران اصفهان الفبای ترس بی‌معناست، آن روز هم نه از گاز اشک‌آور ترسیدند و نه از برخورد وحشیانه شرطه‌های سعودی، نه از سنگ‌های جهل مردمان آن دیار که از کاشانه‌های مشرف می‌زدند و نه از گلوله و آب داغ فشارقوی، حالا آنان را از یک روانی ملعبه اسیدپاش می‌ترسانید؟

این مادران صبور هشت سال با داغ فرزند و فقدان شوهر، روزها در خانه و کارخانه کار و شب‌ها برای جبهه خیاطی کردند و در مساجد مواد غذایی بسته‌بندی کردند، از نان خود زدند و برای رزمندگان فرستادند و باز یادم نمی‌رود پیرزنی که هر روز دو عدد تخم‌مرغ به مسجد می‌آورد تا برای رزمنده‌ها بفرستند و می‌گفت: من همین را بیشتر ندارم کمک کنم و یک روز پیرزن دو تا مرغ زیر بغل به مسجد آمده بود که این‌ها را هم برای رزمنده‌ها ببرید، آخر این مرغ‌ها دیگر تخم نمی‌گذارند!

با همین ایثارگری‌های کوچک و بزرگ هر روز از این دیار قهرمان‌پرور ده‌ها کامیون تدارکات به جبهه می‌رفت و چندین اتوبوس رزمنده تازه‌نفس، این‌ها که هشت سال دفاع مقدس را اداره کردند و جلوی ابرقدرت‌های شرق و غرب و ده‌ها کشور حامی‌شان ایستادند، حالا از یک اسیدپاش مفلوک دربه‌در و فریب‌خورده بترسند؟

* جای سیلی سرخ چادر مشکی‌های عاشورایی بر صورت اسیدپاش

اصفهانی که 300 زن ایثارگر و جبهه‌رفته و 117 شهیده والامقام زن و 4 بانوی آزاده دارد و با شرافت مدال میدان‌داری زنان ایران‌زمین را بر تارک نجابت و پاک‌دامنی زنان خود دارد، کجا ناامن از آشوب ساختگی و هیاهوی چند عامل خودفروخته و مشتی هوچی دسیسه‌باز می‌شود و چه حساب‌شده دشمنان این آب‌وخاک نجابت رفیع‌ترین قله شرف بانوی ایرانی، اصفهان را هدف قرار دادند و خوب می‌دانستند که اصفهان یعنی قلب حجاب و متانت و پایگاه زنانی اسوه در تاریخ همچون بانو مجتهده امین و می‌دانستند اگر این پایتخت شرافت زن ایرانی ناامن شود، خواهند توانست به سیطره خائنانه خود بر سکان تربیت خانواده ایرانی رسیده و به مبانی وحدت ما ضربه بزنند، اما حاشا و کلا که بار دیگر در عاشورای امسال این یاوه‌گویان خام‌کردار چنان ضرب شست زینبی از زنان اصفهان خوردند که این حضور قهرمانانه و جای سیلی سرخ چادرمشکی‌های عاشورایی اصفهان تا ابد بر گونه زشت و سیاه استکبار و صهیونیسم خودنمایی خواهد کرد.

نظرات

نظرات شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.