بیرجندرسا- عربستان سعودی با همکاری آمریکا ضمن تحریک پرونده قیمت نفت به دنبال تقابل با ایران و روسیه است، اما توجه ندارد که وارد خودزنی سیاسی شده که عواقب وخیمی برای این کشور دارد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بیرجندرسا به نقل از مشرق, پایگاه خبری تحلیل پانوراما الشرق الاوسط در مقالهای نوشت: عربستان سعودی شمشیر نفتی خود را از نیام کشیده و آن را در برابر در رقیب دیرینه خود ( ایران و روسیه) قرارداده است، آن هم در شرایطی که درگیری نفوذ در منطقه بین این محورها در جریان است و تضاد آشکار بین منافع آنها به ویژه در زمینه جنگ در سوریه از 4 سال پیش تاکنون مشاهده میشود.
این اعلام جنگ سعودی، برای اولین بار صورت نمیگیرد، عربستان در اواخر دهه 80 قرن گذشته میلادی نیز این کار را انجام داده است. یکی از این دفعات زمانی بود که اتحادیه جماهیر شوروی در دوره میخاییل گورباچف آخرین نفس های خود را میکشید. همچنین در اوایل دهه 90 قرن گذشته میلادی عربستان از این شمشیر بر ضد حاکمیت صدام حسین در عراق و حمله وی به دولت کویت استفاده کرد و به این ترتیب زمینه محاصره و انزوای عراق را تا اشغال این کشور در سال 2003 و براندازی رژیم بعث مهیا کرد. به این ترتیب می توان گفت این کشور (عراق) در دام آمریکا گرفتار آمد.
هم اکنون نیز بعد از اوج درگیریها در سوریه، عربستان سعودی بار دیگر از این شمشیر بر ضد جمهوری اسلامی ایران که حامی دولت سوریه است، استفاده میکند، ریاض پیشتر نیز اعلام کرده بود که در صورت تحریم نفتی ایران از سوی آمریکا و کشورهای اروپایی آمادگی دارد تا هر گونه کمبود نفت در بازارهای جهانی را جبران نماید. عربستان سعودی و دیگر دولتهای نفتی خلیج فارس در آن زمان به مرحله "توهم اشباع ذاتی" در ابعاد نفتی و سیاسی و نظامی و سایر ابعاد رسیده بودند.
این همان عبارتی بود که برژینسکی در کتاب خود با عنوان "نگاه راهبردی، آمریکا و بحران رهبری جهان" به آن اشاره کرده و سیاست آمریکا را دچار آفت اشباع ذاتی سیاسی خوانده بود.
عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج فارس در راستای تحقق منافع آمریکا در تمامی زمینهها - از روی عمد یا ناآگاهی – اقدام به خودزنی کردند، آنها تصور میکردند چنین اقداماتی در راستای خدمت به منافع عربستان و کشورهای خلیجی به صورت عام است و نفوذ این کشور را در منطقه افزایش داد و آن را بر دشمنانش به ویژه جمهوری اسلامی ایران پیروز میکند.
عبارت خودزنی از جمله عبارتهایی است که برخی عناصر خاندان حاکم در عربستان سعودی به زبانهای مختلف آن را مطرح کردند. این موضوع را میتوان در انتقاد شدید ولید بن طلال امیر سعودی از اظهارات وزیر نفت این کشور برداشت کرد که مدعی شده بود کاهش قیمت نفت در بازارهای نفتی جهان تأثیری در اقتصاد و اوضاع مالی عربستان سعودی ندارد.
این وزیر سعودی البته به ذکر این نظریه عجیب نیز بسنده نکرد، بلکه بعد از نشست دورهای سازمان اوپک که به عدم کاهش سقف تولید این سازمان منجر شد و به این ترتیب بحران کاهش قیمتها ادامه پیدا کرد، نسبت به اتخاذ این سیاست از سوی اوپک ابراز رضایت کرد.
بر کسی پوشیده نیست که مواضع اخیر عربستان در راستای بستن راه بر روی کشورهایی است که میخواهند استخراج نفت صخرهای را جایگزین نفت سنتی کنند، ریاض مدعی است چنین نفتی به نسبت نفت سنتی که عربستان تولید میکند هزینه بالایی در استخراج دارد. عربستان به این ترتیب میخواهد این کشورها از جمله آمریکا را از رویکرد جدید خود به سمت نفت صخرهای بازدارد.
این نظریه البته با یک منطق ساده اقتصادی مردود است، چرا که سیاست مذکور ضرورتاً این رویکرد مورد نظر را در پی ندارد و تاریخ معاص این نظریه را تأیید نمیکند. عربستان سعودی هم با این اقدامات نمیتواند اقتصاد آمریکا را به چالش بکشد.
آنچه عربستان باید آن توجه کند این است که جمله مشهور مربوط به صدام حسین بار دیگر تکرار شده است که میگفت: قطع روزی مردم مانند قطع گردن آنهاست. البته این سناریو با همان نتایج رژیم سابق عراق تکرار نمیشود، چرا چرا عراق در آن زمان در دام اشغال کویت افتاد و همین موضوع به پایان رژیم بعث منجر شد.
درست است که عراق بعد از صدام حسین هنوز هم بیثبات است و بحرانهای بزرگی در این کشور از تروریسم گرفته تا فرقهگرایی برخی گروهها وجود دارد، اما این مانع از آن نشده که ایران این کشور را به یک قدرت تأثیرگذار در نظام سیاسی خود تبدیل نکند.
در مورد روسیه نیز به همین صورت است، اگر سیاست نفتی عربستان در دو دوره گورباچف ( در زمان اتحادیه جماهیر شوروی ) و یلتسین ( در دوره اتحادیه روسیه) در تسریع تجزیه اتحادیه جماهیر شوروی و ناتوانی بیشتر اتحادیه روسیه مؤثر بود، اما این روند در روسیه کنونی کاملاً متفاوت است، چرا که به نظر میرسد ولادیمیر پوتین رئیس جمهور این کشور عزم جدی برای شکستن نظام تک قطبی به رهبری آمریکا دارد و میخواهد نظام متوازن بینالمللی ایجاد کند که روسیه یکی از ارکان اساسی آن باشد.
انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خامنهای نیز مانند عراق زمان صدام حسین نیست، همانطور که روسیه پوتین مانند شوروی و روسیه در دورههای گورباچف و یلتسین نیست. امکان افتادن جمهوری اسلامی ایران در دام راهبردی آمریکا که از طریق عربستان سعودی برای این کشور نصب کرده، تقریباً غیرممکن است. این سخن مبالغهآمیز نیست، چرا که تاریخ انقلاب اسلامی از بیش از 3 دهه پیش تاکنون نشان میدهد که مقامات تهران در تعامل با مسائل سرنوشتساز فراروی این کشور از حکمت سیاسی بالایی برخوردار هستند و جنگ جدید بر ضد آنها نیز از این فضا مستثنی نیست. این کشور از مدتی پیش وارد چارچوب سیاست اقتصاد مقاومتی و خودکفایی در ابعاد مختلف شده است.
نکتهای که عربستان باید آن توجه کند، این است که جنگ قدیم- جدید این کشور که برای ضربه زدن به ایران و روسیه با کمک از تحریمها بر ضد این کشورها صورت گرفته، ممکن است این بار نتایج معکوس داشته باشد، چرا که رویکردهای جدید روسیه و تهدیدات اخیر این کشور در راستای لغو یکجانبه تحریمها از ایران است و این موضوع میتواند جنگ عربستان بر ضد این کشور را بیفایده کند. در این صورت احتمال دارد سیاست عربستان سعودی از مرحله خود زنی عبور کرده و به مرحله جدیدی وارد شود که چه بسا ویژگی اساسی آن به دار آویختن اقتصاد و سیاست عربستان به دست حاکمان همین کشور باشد. چرا که اگر ایران و روسیه بخواهند به این اقدامات واکنش نشان دهند، ابزارهای قدرتی در منطقه در این راستا در دست دارند که میتوانند عربستان سعودی را در مرحله جدیدی از نابسامانیها وارد کنند که با توجه به اقتصاد این کشور که خود به دست خودش آن را ضعیف کرده، حاکمیت سعودی را به مرز خطر نزدیک می کند.
خلاصه این که مرحله آینده خطرناک است و میتواند قربانیان سیاسی را تا درجه بالایی افزایش دهد، عربستان سعودی احتمالاً از مرحله اشباع ذاتی نیز فراتر رفته و به درجهای رسیده که میتوان آن را انفجار ذاتی نامگذاری کرد، این در صورتی است که آگاهان به مسائل از سیاست کشیدن فرش از زیر پای عربستان دست برندارند و هر اقدامی که شمشیرها را بر ضد آنها به حرکت درمیآورد را متوقف نکنند.