بیرجندرسا-داستان فیلم همان داستان همیشگی بلای خانمانسوز اعتیاد و نیز خیانت در زناشویی است؛موضوعی که بارها و بارها به آن پرداخته شده است. اما چیزی که اثر کیایی را در قالب یک موضوع معمول متفاوت ساخته دوری از گرفتن بازی های پر از ادا و اطوار و خسته کننده برای مخاطب بوده است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بیرجندرسا , نویسنده و کارگردان: مصطفی کیایی/ تهیه کننده: منصور لشکری قوچانی/ مدیر فیلمبرداری: مهدی جعفری/ تدوین: نیما جعفری جوزانی/ طراح صحنه: حجت اشتری/ طراح لباس: نگار نعمتی/ طراح گریم: سودابه خسروی/ صدا بردار: امیر نوبخت حقیقی/ صداگذاری: سید علیرضا علویان/ موسیقی: آرمان موسی پور/ مدیر برنامه ریزی: رضا بختیاری نیک/ دستیار اول کارگردان: هومن خواجه نوری/ برنامه ریز: محمد ثقفی/ منشی صحنه: نفیسه ذاکری/ مدیر تولید: مجید کریمی/ جانشین تولید و مدیر تدارکات: سجاد رحیمی/عکاس: محمد مهدی دلخواسته و...
بازیگران: بهرام رادان، مهتاب کرامتی، آنا نعمتی، سحر دولتشاهی، محسن کیایی، مینا ساداتی، بابک بهشاد، علی میلانی، پوریا رحیمی سام، صدف طاهریان، علی کوچکی و فرهاد اصلانی ...، با حضور ژاله صامتی.
خلاصه داستان:
در عصر یخبندان خارپشت ها تصمیم گرفتند رنج خارهای یکدیگر را تحمل کنند، اما کنار هم باشند و به هم گرما بدهند، خارپشت ها تنها جاندارانی بودند که در عصر یخبندان زنده ماندند.
عصر یخبندان چهارمین فیلم “مصطفی کیایی” بعد از فیلم های |بعد از ظهر سگی سگی”، “ضدگلوله” و “خط ویژه” محسوب میشود.
نقد:
طنین یاس :
فیلم با صحنه ای از به هم ریختگی داخل یک آپارتمان آغاز می شود و این صحنه به تنهایی خود گواه این است که تماشاگر در سراسر فیلم باید یک سری تلاطمات، ابهامات و سوء ظن ها را دنبال کند و حتی منتظر نوعی تِم اجتماعی و پلیسی باشد. رو راست باید گفت: داستان فیلم همان داستان همیشگی بلای خانمانسوز اعتیاد و نیز خیانت در زناشویی است؛موضوعی که بارها و بارها به آن پرداخته شده است. اما چیزی که اثر کیایی را در قالب یک موضوع معمول متفاوت ساخته دوری از گرفتن بازی های پر از ادا و اطوار و خسته کننده برای مخاطب بوده است. بازی ها همانی هستند که باید باشند و وقتی روایت خاص داستان مبنی بر عقب و جلو بردن زمان (ایده به هم ریختن روایت خطی مبتنی برتوالی زمان فیلم ) به کمک می آید به خوبی در ذهن مخاطب، تعلیقی ایجاد می کند که او را با خود تا آخر فیلم می کشاند؛ بدون آنکه خسته یا دلزده اش کند. چرا باید ابا داشته باشیم از اینکه بگویم "عصر یخبندان" در دسته فیلم های گیشه پسند قرار می گیرد اما هوشمندانه ساخته شده و به دره در نیفتاده است. کارگردان به فکر مخاطب عام بوده اما نه به این معنا که همه چیز را فدای گیشه سازد. اینگونه است که همه با رضایت خاطر نسبی سالن را ترک می کنند و تماشاگران عام کارت های رای شان را به گزینه می پسندم و میانه می سپارند.
نکته مثبت دیگر فیلم این است که به ردیف بازیگران سرشناس خود این اجازه را داده که همگی به جا و به اندازه، باری از داستان فیلم را به دوش بکشند؛ بنابراین به جای اینکه به قهرمان سازی صرف پرداخته شود با ریتمی پر کشش همزمان داستان چند زوج مطرح می شود. عصر یخبندان، نهفقط ماجرای بابک و منیر، نه امیرحسین و مهتاب، نه فرهاد و بقیه شخصیتها، که قصه همه آنهاست که هریک از این شخصیتها در بخشی از فیلم بار آن را بر دوش میکشند.
همانطور که گفتیم موضوع فیلم سوژه ای است که بارها تکرار شده و کارگردان برای اینکه مخاطب را خسته و دلزده نیابد چندین شگرد را با هم برای بخشیدن ریتم پرکشش به داستان فیلم در نظر گرفته است. ایده به هم ریختن روایت خطی مبتنی برتوالی زمان فیلم، قهرمان آفرینی از همه شخصیت ها و نهایتا شروع شدن داستان هر زوج از اواسط هر ماجرایی، شگردهای هوشمندانه کیایی برای آفریدن یک اثر پر جاذبه بوده است. تداوم داستان های هر زوج حتی تا پایان فیلم هم از سکه نمی افتد. حکایت دوربین گذاشتن همسر فرهاد در ماشین برای کنترل کردن شوهری که در فیلم فهمیدهایم سر و گوشش میجنبد و شکی نیست کمی بعد در قسمتهایی از فیلم که ما نمیبینیم زندگی آنها نیز دچار چالشهایی خواهد شد که در رابطه بابک و منیر دیده میشود. پیشتر بابک نیز برای کنترل مهتاب به بهانه تولدش در شکم عروسک شخصیت کارتونی عصر یخبندان میکروفونی کار گذاشته بود. اینها نیز می تواند مصادیق هوشمندانه رخنه تکنولوژی به زندگی خصوصی افراد و آشفته ساختن اذهان اعضای خانواده نسبت به هم خاصه زن و شوهر ها باشد.
البته برداشت دیگری هم در همین جا می توان ارائه داد و آن اینکه در عصر یخبندان که همه نسبت به هم بی اعتماد شده اند نوعی تداوم دوران را تا زمان حال شاهدیم و یا مثلا همچون دوران زمین شناسی این دوران دائما در شرایط جامعه ما تکرار می شود. بعدها از زبان بازیگری در فیلم می شنویم که معتادان به دلیل شرایط خاص به این ورطه افتاده اند. اما گفته نمی شود که پسوند این شرایط چیست؟ از کدام شرایط انتقاد می شود؟ نکته ای که در این فیلم به خوبی قابل لمس است تاکید به شرایط خاص به ویژه در دیالوگ بین دوست امیر حسین و بچه محلش روی پل هوایی است. جایی که دوست امیر حسین (متوفی) به بساط معتادان محله یورش برده و به قول خودش می خواسته دیگر آنها را اینگونه (پای بساط نبیند) و به بچه محلش هم اولتیماتوم می دهد که اگر به کار خلاف کشیده شود خودش می داند و.... در اینجاست که بچه محلش صراحتا می گوید: اینها به خاطر شرایط معتاد شده اندو مگر چه فرقی دارد که بابت چه کاری اجیریش کرده اند و به او قول بیست میلیون تومان دستمزد داده اند؟ به راستی منظور از شرایط کدامین شرایط است؟ پسوند شرایط با زیرکی مغرضانه ای حذف شده است. منظور شرایط اقتصادی است؟ فرهنگی و اجتماعی و یا سیاسی؟؟
اعتراضات زیر پوستی حتی زمانی که دوست امیر حسین و نامزدش برای یافتن حقیقت در کسوت نیروی انتظامی به در خانه مضنونین می روند تا خود به جای ماموران جستجوی حقیقت کنند، به جای قاضیان حکم دهند و به جای قانون با کشتن قهرمان سیاه فیلم فرید آرام بگیرند، ادامه دارد. گویی از جامعه ای گفته می شود که هر کس باید خود قانون را اجرا کند و قانون به داد هیچ بنی بشری در این جامعه با شرایط خاص نخواهد رسید.
اما منصفانه بنگریم اشاره به وضعیت آقازاده ها و نیش کنایه با این مضمون که راه های دررو زیادی برای کارهای خلافشان دارند به دل می نشیند.
در همین بین چهره متفاوتی از مردان خانواده در مرز سنت و مدرنیته ارائه شده است. بابک از یک طرف غیرتمند و از یک طرف محافظه کار و آبرو دار خود اعتراف می کند که حتی در صورت محرز شدن خطای همسرش مهتاب از بر ملا شدن قضیه در نگاه مردم و عام هراس دارد.با این حال آنقدر بی دست و پا نیست که در پایان فیلم چشم بر همه چیز ببندد و مخاطب را در ورطه یک پایان بندی آبکی غرق سازد. در پایان فیلم آخرین پیامک را به همسرش با این مضمون می دهد که : از زندگی ما برو بیرون و این خود می تواند نمونه ای از انتقام گیری سخت یک مرد در مرز سنت و مدرنیته باشد. جایی که چاقوها غلاف می شود، غیرت و منطق تصمیم می گیرند و این پایان بندی زیبا نفس راحتی به تماشگر می بخشد.
مهتاب کرامتی در نقش منیر، همسر بابک که تازگی ها به شیشه هم اعتیاد پیدا کرده بازی میانه ای از چهره یک زن معتاد ارائه داده است. آنچنان نیست که بگویی ووووووآ چه متفاوت نقش را در آورده و نقش یک زن معتاد را لااقل تا مدتی در سینما ماندگار کرده است. بویژه تکرار دست کشیدن بر گوشه و حواشی لبانش و نیز سر کشیدن مکرر شیشه آب تنها تلاشی است که می خواسته به کمک این ژست های مکرر عمق اعتیاد یک زن را به نمایش در آورده که پس از چندین بار تکرار دیگر از لحاظ بصری مخاطب را خسته می کند . می شد بیشتر با بازی چهره و سایر شگرد ها عمیق تر و غیر مستقیم تر عمق ناراحتی ها و اضطراب های یک زن معتاد را به تصویر کشید.
اگر چه برای به تصویر کشیدن یک فضای اجتماعی پر معضل در برخی دیالوگ ها ناگزیر به ادای برخی اصطلاحات و فحش پراکنی ها بوده اند، اما گاه این فحش پراکنی ها آن هم در قالب یکی و دو کلمه خاص که دائما تکرار می شوند،کمی آزار دهنده به نظر می رسند.
به هر جهت کارگردان تلاش در خور تقدیری داشته که هم تلنگری به معضلات روز اجتماعی جامعه خود بزند، هم هوای گیشه و مخاطب عام را داشته باشد و هم با تمام قدرت از ارائه یک فیلم خسته کننده دوری گزیند و اتفاقا با تمهیداتی که به آن اشاره شد تا حدود زیادی به خوبی از پس تحقق بخشیدن به این اهداف برآمده است.