بیرجندرسا- روایت بازدید رهبر معظم انقلاب از نمایشگاه دستاوردهای نانوتکنولوژی از سر وقت آمدن رهبری تا اهدای چفیه به جوانی که درخواست چفیه از ایشان کرده بود.
یک روز به آغاز جشنهای دههی فجر مانده و هوای تهران به برکت توفان شب قبل تمیز تمیز است. باد و باران دست به دست هم دادهاند تا بعد از ماهها، امروز بتوانیم کوههای تهران را ببینیم، آن هم به رنگ سفید. متخصصان میگویند برای اینکه بتوانیم روزهای بیشتری این هوای تمیز را داشته باشیم، به جز باد و باران، دو راه دیگر هم هست: اول اینکه کمتر آلودگی ایجاد کنیم، و دوم اینکه آلودگیها را از هوا حذف کنیم. و این دو راه، علاوه بر عزم و ارادهی عمومی، فناوریهای بسیار پیشرفته میخواهد که هنوز بهطور کامل به وجود نیامده است. امروز قرار است به نمایشگاه پیشرفتهای ایران در یکی از همین فناوریها بروم: «ریزفناوری» یا همان اصطلاح نسبتاً معروف «نانوتکنولوژی».
نانوتکنولوژی به زبان ساده یعنی به جای اینکه مواد را در مقیاسهای عظیم چند تُنی با یکدیگر ترکیب کنیم تا به محصول مورد نظر برسیم، این کار را با مولکولها انجام دهیم که اندازهشان یک میلیون برابر کوچکتر از یک میلیمتر است. به این ترتیب میتوانیم مولکولها را به شکل مطلوب خودمان کنار هم بچینیم و یک خاصیت ویژه که مدنظرمان است از آنها بهدست بیاوریم. مثلاً نخی بسازیم چندین برابر محکمتر از فولاد اما با همان انعطاف نخ؛ و البته همانطور که گفتم، این فناوری هنوز در اول راهش است.
دورتادور حسینیهی امام خمینی رحمهالله را غرفهبندی کردهاند و پای هر غرفه سه چهار نفر ایستادهاند. با وجودی که اکثر غرفهها را آقایان اداره میکنند، در انتهای نمایشگاه غرفهای وجود دارد که تعداد زیادی از خانمها در آن ایستادهاند. از لابهلای صحبت مسئولین متوجه میشوم که آن قسمت مربوط به کارهای ستادی است. با این حساب، آن خانمها هم باید چند دانشجوی ورودی جدید دانشگاه باشند که در ستاد نانو کارهای اداری میکنند و دلشان خوش است که مشغول کار علمی هستند. فقط ماندهام چرا غرفهی مستقل دارند و چرا تعدادشان در نمایشگاهی نسبتاً خصوصی، اینقدر زیاد است.
درون غرفهها دستگاهها و یا محصولات مرتبط با ریزفناوری به نمایش گذاشته شده و روی بنر دیوارهی غرفه هم مشخصات همان دستگاه یا محصول نوشته شده است. غرفهدارها اکثراً جوان هستند؛ تقریباً همسن و سال انقلاب. و این یعنی که خیلیهایشان به محض ورود این فناوری به کشور، وارد تحصیل و فعالیت در این رشته شدهاند و البته با همین سن کم، ایران را به رتبهی هفتم دنیا در این رشته رساندهاند. شاید بیشتر از خود محصولات و دستگاهها، کاتالوگهای انگلیسی جلوی آنها افتخاربرانگیز باشد. چون برخلاف بسیاری از نمایشگاههای دیگر، این کاتالوگهای انگلیسی بیانگر وارداتی بودن کالا نیست، بلکه نشانهی مشتریهای خارجی آنها است.
رأس ساعت 10 و با ورود آقا، برنامه رسماً آغاز میشود. دکتر ستاری (معاون علمی رئیس جمهور) و دکتر سرکار (رئیس ستاد نانو) رهبر انقلاب را همراهی میکنند و جمعی از اساتید هم به استقبال آقا میروند. شروع نمایشگاه با بنری است که روی آن نوشته شده «پیشرفت در نانو به برکت توسل به حضرت ابوالفضل(ع)» و دکتر سرکار توضیح میدهد که این ستاد کارهایش را با توسل به حضرت ابوالفضل علیهالسلام پیش میبرد.
غرفههای ابتدایی نمایشگاه پر از آمار و ارقام عملکرد است. آمارهایی که نهتنها خستهکننده نیست بلکه آدم را سر وجد هم میآورد: اینکه بیش از 23 هزار محقق با مدرک کارشناسی ارشد و بالاتر در این حوزه فعالند و بهطور متوسط 14 مقالهی علمی در روز منتشر میشود که نسبت به سال گذشته حدود 30 درصد رشد داشته و 30 کتاب به زبان انگلیسی تدوین شده و 130 اختراع بینالمللی داریم و 150 شرکت دانشبنیان در حوزهی نانو فعال هستند و دهها آمار مشابه دیگر که همگی دست به دست هم دادهاند تا ایران در سال 93 رتبهی هفتم جهان را در حوزهی نانو بهدست بیاورد. حالا دکتر سرکار از برنامهی چهار سالهشان میگوید که قرار است در پایان سال 97 به رتبهی پنج جهانی برسیم و شرکتهای فعال را به 600 شرکت افزایش دهیم و دو درصد بازار جهانی را در دست بگیریم. از آقا هم تشکر میکند که به دولت دستور دادند که «خانوادهی نانو» دست نخورد تا با ثبات مدیریتی، این رشد سریع ادامه یابد.
اولین غرفه، نمایش اولین کار نمادین با ریزفناوری است؛ یعنی نوشتن با مولکولها. عکسی از آرم جمهوری اسلامی گذاشته شده که با چینش مولکولها نوشته شده و عرض آن تقریباً دوهزارم میلیمتر است. اولین بار امریکاییها این کار را کردند و آرم شرکت IBM را با مولکولها طراحی کردند و ایرانیها فقط چهار سال پس از آن موفق به این حرکت نمادین علمی شدند. در قابی دیگر، کلمهی «علی» تقریباً با همان ابعاد و با مولکولها نوشته شده است. مسئول غرفه توضیح میدهد که امروز قادریم همین کار را در ابعاد بسیار کوچکتر انجام دهیم.
بخش دوم نمایشگاه، دستگاههای مرتبط با ریزمواد است. دستگاه اول، کارش شناسایی مواد بر اساس کمترین اثر باقیمانده از آن است. میگویند یکی از مهمترین کاربردهایش در شناسایی مواد مخدر است که حتی اگر چند مولکول از این ماده در فضا پخش شده باشد، توسط این دستگاه قابل شناسایی است. مشتری اصلیاش هم که مشخصاً پلیس است که تا کنون 40 دستگاه آن را خریده است.
دستگاه بعدی برای تشخیص نقص ژنتیکی است و قیمتش یک چهارم نمونهی خارجی، با این فرق مهم که: «شرکت فروشنده ما را مجبور میکرد که حتی کیتها را هم از خودشان بخریم و به این ترتیب، همیشه وابسته به آنها میماندیم.» آقا از مشتریهای این دستگاهها میپرسند و پاسخ میشنوند که دانشگاهها و آزمایشگاهها خریدار این دستگاه هستند.
دستگاه بعدی، برای پاستوریزه و هموژنیزه کردن سرد است. یعنی همان کاری که مثلاً با شیر در دمای حدود 100 درجه انجام میشود، با این دستگاه میتوان در دمای محیط انجام داد. غرفهی بعدی یک دستگاه ایجاد امولسیون را به نمایش گذاشته که باز هم قیمتش یک چهارم نمونهی امریکایی است و صنایع نفت 300 دستگاه آن را خریداری کرده است.
در غرفهی بعدی یک دستگاه اندازهگیری سطح کاتالیست گذاشتهاند و تولیدکنندهی آن توضیح میدهد که اگر مثلاً یک کاتالیست به اندازهی حبه قند را با تکنولوژی نانو تولید کنند، سطح فعال آن تقریباً به اندازهی یک زمین فوتبال خواهد شد. کاتالیستها هم که در همه جای صنعت حضور دارند، از رآکتورهای بزرگ صنایع نفت گرفته برای واکنش بهتر تا اگزوز ماشین برای کاهش گازهای آلاینده.
بخش اول نمایشگاه، پر است از همین دستگاهها که وجه مشترک بیشترشان تحریم ایران برای خرید آن بوده و حتی با قیمتهای بسیار بالا هم آن را به ایران نمیفروختهاند. اما حالا نمونههای آن با قیمت بسیار پایینتر در ایران ساخته میشود. جالب آنکه در مورد بعضی دستگاهها، شرکت سازندهی خارجی میخواسته علیه ایران به دلیل کپی کردن دستگاه شکایت کند که دکتر سرکار میگوید: «اولاً که این دستگاهها کپی نیست و از صفر تا صدش کار خودمان است، ثانیاً وقتی حتی دستگاه را به چند برابر قیمت به ما ندادهاند، چطور میتوانستیم کپی کنیم.»
ماجرای یکی دیگر از دستگاهها هم جالب است. کار این دستگاه ایجاد پوشش نانویی بر روی مواد است و یک شرکت خارجی حاضر شده فروش آن را بر عهده بگیرد و سالی 800 دستگاه را در سراسر جهان بفروشد، فقط به یک شرط: «نام برند ما باید بر محصول بخورد، نه نام ایران» و البته سازندگان زیر بار این شرط نرفتهاند و گفتهاند حتماً باید روی دستگاهها بخورد: ساخت ایران «Made In IRAN»
آقا مرتب از کاربردها و مشتریهای این دستگاهها میپرسند. انگار میخواهند مطمئن شوند که اولاً این علم به محصول کاربردی هم تبدیل شده و ثانیاً مشتریهای ایرانی و بالاخص سازمانهای بزرگ دولتی از تولیدات خودمان استفاده میکنند. تا پایان نمایشگاه بارها این مفهوم را به انحای مختلف از غرفهدارها و از دکتر سرکار میپرسند.
بخش سوم نمایشگاه، محصولات تولیدی از ریزفناوری است. اولین محصول، ماسکهای نانویی است که دستگاه تولید الیاف نانویی آن هم در غرفهی قبلی به نمایش گذاشته شده. به گفتهی سازندگان، در آلودگی تهران که مواد آلایندهی آن در اندازهی میکرو و نانو هستند فقط این ماسکها کارآیی دارند که قیمت هرکدام فقط 1000 تومان است و حالا هلال احمر و سازمان حج و زیارت مشتری اصلی آن شدهاند برای حجاج.
در غرفهی بعدی، محصولاتی که با نانو پوشش داده شدهاند قرار دارد. از لوازم دندانپزشکی گرفته تا متههای حفاری. فرقشان هم با نمونهی معمولی، در عمر 10 برابری و مقاومت بسیار بالاتر و البته استفادهی بسیار بسیار کمتر از مواد گرانقیمت است که باعث کاهش شدید قیمت تمامشده میشود. مسئولان این شرکت میگویند که همین حالا با این کار سالانه حدود هشت میلیارد تومان سود داریم. آنقدر هم به کارشان مطمئن هستند که حاضرند هر سفارشی را یک بار به صورت رایگان انجام دهند تا نظر مشتری را جلب کنند. یک سری قطعهی طلایی رنگ هم روی میز است که در توضیحش نوشته شده: «خشت طلای منارهی مقبرهی حضرت مسلم» آقا خشت را برمیدارند و نگاهی میکنند و غرفهدار هم توضیح میدهد که این خشتها با طلا پوشش داده شده و به این ترتیب، هم طلای بسیار کمتری استفاده شده و هم ماندگاری و مقاومت خشتها بالاتر رفته است. نگاهم به نگاه غرفهدار گره میخورد، آشنا درمیآییم. بیشتر از 10 سال پیش عضو بسیج دانشگاه صنعتی امیرکبیر بود و از همان موقع وارد کار نانو شده بود. هرچند با هم رابطهی زیادی نداشتیم، اما ظاهراً چهرهی هیچکداممان تغییر زیادی نکرده که به این راحتی همدیگر را شناختیم.
در بخش کاربردهای ریزفناوری که پیش میرویم، دکتر سرکار از استقبال سایر کشورها از کار ایران میگوید. از اینکه برزیل حاضر به سرمایهگذاری در چند صنعت ایرانی شده یا چین که در شهر فناوریاش بخشی را هم به ایران داده است.
وقتی آوازهی توانمندی ایران به سایر کشورها رسیده، عجیب نیست اگر ببینیم بعضی شرکتهای این حوزه در شهرستانها فعالیت میکنند و همه چیز به تهران محدود نشده. غرفهی بعدی، کارش تسویهی پسابها با تولید حبابهای نانویی است. کارشان در اردبیل جواب داده و حالا میخواهند سراغ آبهای تهران بیایند.
در غرفهی بعدی داروهای ضدسرطان به نمایش گذاشته شده که مزیتش فقط ارزانیاش نیست. هر بیمار نیاز به تزریق چندینبارهی این داروها دارد اما این کار عوارض زیادی برای بیمار دارد. حالا با نانویی شدن دارو، میزان مصرف بسیار پایین آمده و اثرگذاری آن نیز چندبرابر شده است. به عبارت ساده: داروها هدفمند شدهاند؛ هم در قیمت و هم در تأثیر. داروهای نانویی دیگر هم فراوان است. از داروی ترمیم پوست گرفته تا داروی گیاهی تولیدشده از زردچوبه.
محصول بعدی، کیت تشخیص سلامتی از روی بازدم است. 25 بیماری مختلف با این کیت شناسایی میشود و به علت جواب سریع، به درد اورژانسها میخورد. ویژگی اصلی این دستگاه، تلفیق نانوتکنولوژی با بیوتکنولوژی و اینفورمیشنتکنولوژی (فناوری اطلاعات) است. غرفهدار میگوید در حال بستن قرارداد 32 میلیارد تومانی با همراه اول هستیم تا با استفاده از این کیتها، سلامتی افراد از راه دور و از طریق تلفن همراه سنجیده شود.
غرفهی بعدی محصولات کشاورزی تولید میکند که قبلاً از ترکیه وارد میشده و غرفهی بعدی بتنهایی با چند برابر مقاومت بتنهای معمولی اما با وزن کمتر را نمایش میدهد. آن یکی پارچهی ضدآب تولید کرده و برای نمونه روی دو پارچه آب میریزد که آب جذب پارچهی معمولی میشود اما از روی پارچهی نانویی سُر میخورد و آن را خیس نمیکند. غرفهی دیگر شیشههای نانویی گذاشته که نور را عبور میدهد اما عایق حرارتی است، ضمن آنکه جلوی اشعههای مضر را هم میگیرد. دو تا نورافکن هم روی دو شیشه تاباندهاند، دمای پشت شیشهی معمولی 48 درجه و دمای پشت شیشهی نانویی 34 درجه است. یکی هم رنگ ضد خش تولید کرده که به درد خطکشی خیابانها میخورد.
دکتر سرکار که از همان ابتدای نمایشگاه، بخش عمدهای از توضیحات را خودش انجام میدهد، حواسش به زمان هست و سعی میکند هرچه سریعتر غرفهها را طی کند. هم تسلط خوبی به محتوا دارد و هم بلد است چطور از زبان فنی و خیلی تخصصی پرهیز کند، مشکلی که در برخی نمایشگاههای قبلی زیاد با آن روبهرو بودیم. حالا هم که احتمالاً حدس میزند رهبر انقلاب بعد از یک ساعت بازدید خسته شدهاند، مرتب تذکر میدهد که غرفهدارها صحبتهایشان را کوتاه کنند، اما این بار آقا که ظاهراً با دیدن محصولات ایرانی به وجد آمدهاند به او تذکر میدهند: «بگذارید توضیحشان را بدهند. بندگان خدا این همه زحمت کشیدهاند برای این کارها.»
غرفهی بعدی فیلتری ساخته که روی توربین نصب میشود تا عمر توربین را بیشتر کند. مسئول این غرفه از آقا چفیهشان را میخواهد. آقا میپرسند: «الآن یا آخر نمایشگاه.» و غرفهدار منظور آقا را میفهمد و ترجیح میدهد کمی بیشتر صبر کند. غرفهی بعدی مشابه همان دستگاه امولسیون اول نمایشگاه را در ابعاد بزرگتری ساخته که به درد کشتیها میخورد تا مصرف سوخت را کاهش دهد. غرفهدار میگوید: «این دستگاه آب را در گازوئیل یا مازوت وارد میکند و باعث بازدهی بیشتر آن میشود. مشابه وقتی که آب توی روغن داغ میریزد.» ظاهراً با تکنولوژی نانو میشود توی سوخت هم آب قاطی کرد.
دکتر سرکار دربارهی تجاریسازی این اختراعات میگوید: «تا 30 درصد هزینهی تجاریسازی و تا سقف 300 میلیون تومان کمک میکنیم. اگر نتیجه داد و بازار پسندید، پنج درصد هزینه را به سرمایهگذار میبخشیم و 25درصد را به مخترع.»
به بخش آخر نمایشگاه میرسیم؛ همان بخش ستادی. مسئول غرفه توضیح میدهد که کار ترویج فعالیت در زمینهی نانو از اولویتهای اصلیشان است و از دانشآموز تا استادان دانشگاه را مخاطب خود در نظر گرفتهاند. در مدارس دستگاههای مرتبط با نانوی ساخت ایران را نصب میکنند تا دانشآموزان از همان ابتدا با توانمندی کشور آشنا شوند.
نفرات بعدی خانمهای جوانی هستند که فکر میکردم دانشجوی سال اولی هستند و به کار اداری مشغولند و تعجب کرده بودم از زیاد بودنشان در چنین نمایشگاه علمی تخصصی. در مورد سن و سالشان خیلی اشتباه نکردهام، اکثراً سال آخر دبیرستان هستند. اما کارشان را اشتباه حدس زدهام؛ این جوانها همگی از نفرات برتر المپیاد نانوتکنولوژی کشور هستند و هر کدام اختراعی در حوزهی ریزفناوری دارند. یکی دستگاه آزمایش قند خون ساخته و آن یکی دستگاه جداکنندهی نانوذرات فلزی از آب، و دیگری کرم ترمیمکنندهی پوست. یکی مدال طلای المپیادش را تقدیم رهبر میکند و دومی هم همینطور و سومی هم همینطور. یکی میگوید: «آقا! مادرم سلام رسوندند و گفتند اگر بدون چفیهی آقا برگردی، خونه راهت نمیدم.» و دومی هم چفیه میخواهد و سومی هم. چفیهها از راه میرسد. آقا دعایی در چفیهها میخوانند و میپرسند: «اون خانمی که مادرش راهش نمیداد کو؟» دختر چفیه را میگیرد و بعدیها هم همینطور. البته چفیهی روی دوش آقا هنوز مانده برای همان اولین نفری که چفیه خواسته بود.
نمایشگاه تمام میشود اما دکتر سرکار از رهبر انقلاب میخواهد که در جمع «خانوادهی نانو» صحبت کنند. آقا قبول میکنند. جمع حدوداً صد نفری مینشیند جلوی آقا. برای ما که همیشه حسینیه را با جمعیت چندهزارنفریاش دیدهایم، صحنهی جدیدی است. واقعاً جمعیتی نانویی است با قابلیتهای نانویی. آقا از جمع حاضر تشکر میکنند. از دیدار 10 سال پیششان میگویند و جهشی که پس از این 10 سال دیده میشود. از مدیران میخواهند عوامل این «پیشرفت جهشی» حفظ شود؛ چیزهایی مثل برنامهی خوب، ثبات مدیریت، گفتمانسازی و فعالیت یک مجموعهی علاقمند. البته تذکر هم میدهند که نباید به این موفقیتها غره شویم و یادآوری میکنند عقبماندگی تاریخی کشور در زمینههای علمی را.
صحبتها که تمام میشود، همه حلقه میزنند دور رهبرشان. آقا سراغ جوانی را میگیرند که چفیه خواسته بود. جوان به زحمت خودش را از میان حلقهی فشردهی همکارانش به آقا میرساند و چفیه را میگیرد. دفتر یادبود ستاد نانو را به آقا میدهند تا چند خطی بر روی آن بنویسند. موقع خداحافظی، آقا به سمت درب خروجی میروند و دکتر ستاری در همان حال قول شرکت آقا در نمایشگاههای بعدی را میگیرد.