بیرجندرسا-داریوش فرضیایی ایفاگر نقش عموپورنگ، این روزها مشغول ساختن «محله گل و بلبل» است. او میگوید: عمو پورنگ بین این برنامه های تکراری گم میشد. مجبور بودیم که از تکرار فرار کنیم و صد البته که ریسک کردم و از انجام این ریسک خوشحالم.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بیرجندرسا به نقل از تسنیم،شبکه های تلویزیون را که بالا و پایین می کنیم، پرشده است از عموها و خاله هایی که برنامه های مجری محور را اجرا می کنند. از چهارده سال پیش داریوش فرضیایی «عمو پورنگ» بچه های ایران زمین شده است. یکی از اولین عموهای تلویزیونی که در این چهارده سال برای فرار از تکرار شکل و طراحی برنامه اش را تغییر می داد.
قصه های «محله گل و بلبل» با حال و هوای متفاوت از برنامه های قبلی «عموپورنگ» به تلویزیون آمده است. برنامه ای که روزهای تولید و پخش خود را را از ماه مبارک رمضان شروع کرده است و این روزها ساعت 7 بعداز ظهر از شبکه دو سیما پخش می شود. برادران درویشعلی پور این کار را نویسندگی و کارگردانی می کنند و تهیه کنندگی کار را مسلم آقاجان زاده بر عهده دارد.
دکورهای «محله گل و بلبل» داخل سوله ای حوالی محلهی دهکده المپیک تهران است. سوله ای ورزشی با متراژ 1200 مترمربع که حالا با دکورهایی کودکانه اش، محله برو و بیایی شده است. سی سال قبل، «محله برو و بیا» و «محله بهداشت»، قصهی کودکان ایران زمین بود و این روزها 15 بازیگر همراه عموپورنگ برای بچه های ما قصه تعریف می کنند.
بچه ها با شوق دست مادرشان را گرفتند و از «محله گل و بلبل» بیرون می آیند. سوار ماشین می شوند و از اینجا دور می شوند.تصویربرداری صحنه های استودیو تمام شده است و حالا بازیگران برای ضبط بخشهای نمایشی آماده می شوند.
از همان ورودی سولهی ورزشگاه که حالا استودیوی فیملسازی شده است! رنگ و طرحهای شاد در انبوه نور، چشم نوازی می کند. اینجا نمی توانی با نشاط نباشی. کودک دورن آدمها ناخوداگاه بیدار می شود. اولین دکور همان فضای استودیوی عمو پورنگ و محل نشستن بچه هاست و پشت سر آن دکور محله ای زیبا با رنگین کمانی از رنگها است.
کارهای قبلی، مجری محور بود و کارهای ترکیبی بود. بخش استودیو در خدمت داستان زندگی عموپورنگ است و احمد درویشعلیپور کارگردان هنری کارهای قبلی عمو پورنگ، اینبار با بازیگران بیشتر و دکوری وسیعتر کار را شروع کرده است. رو به درویشعلیپور میکنم و می گویم «محله گل و بلبل» شبیه «محل برو و بیا» شده است و درویشعلی پور میگوید: آره! شاید معماری سنتی که در طراحی دکور دیده میشود شما را یاد «محله برو و بیا» بیاندازد اما آدمها و قصه ها امروزی هستند.
می پرسم وسعت کم دکورها، کارگردانی را سخت نمیکند؟ درویشعلی پور می گوید: نسبت به چیزی که قبلا داشتیم، اینجا برای من بهشت است. قبلا آنچه که داشتیم فقط فضای استودیویی بود که عموپورنگ برنامه اجرا میکرد ولی الان لوکیشنهای متعددی داریم که تنوع بصری برای کودک دارد.
نظرم را در مورد قسمتهایی که پخش شده است می پرسد و میگویم خوب بوده ولی فکر میکنم نکات آموزشی آن خیلی مستقیم گویی میکند. درویشعلی پور هم میگوید: آنجاهایی که لازم است به بچهها پیام داد فکر می کنیم که مستقیم گویی شده است. البته این موضوع هم مربوط به صحنه های داخل استودیو عمو پورنگ است.اما در نمایشهای «محله گل و بلبل» اول جذابیت برای ما اولویت داشت بعد از آن پیامی که باید بدهیم.
برادر کارگردان، نویسنده کار است. کلاه شاپوی جالبی به سر گذاشته است و وقتی حرف میزند، هیجان خاصی به کلامش میدهد. محمد درویش علیپور نویسنده کارهای قبلی عموپورنگ هم بوده است. «سلطان» و «جوجه تیغی» «آقای نگهدار» و «گلدون خان» همه شخصیتهایی هستند که درویش علیپور به قصه عمو پورنگ آورده است. از او می پرسم به خاطر تولید بودن برنامه بداهه آن کمتر است و او میگوید: من چند سال است که برنامه عمو پورنگ را می نویسم حتی اتفاقاتی که شما فکر میکنید بداهه بودند از قبل روی آن فکر شده بود و نوشته بودیم.
درویشعلی پور میگوید: در کارهایی مثل «کتابخانه عموپورنگ» و «هزار و شصت و 16» موضوعاتی مثلا احترام به پدر و مادر، نظافت و ... را انتخاب می کردیم و داستان آن را می نوشتیم و شخصیتهای قصه آن را اجرا میکردند و در سه یا چهار بخش، در کنار کارتون پخش می شدند. در «محله گل و بلبل» سعی کردیم کار نمایشی داشته باشد که علاوه بر کودک، خانواده ها را هم درگیر کند.
نویسنده «محله گل و بلبل» ادامه می دهد: فضای جلوی تلویزیون خانهها هم برای ما مهم بود. دوست داشتیم که پدر، مادر، خواهر و برادر کنار کودک مخاطب عموپورنگ بنشینند و این نمایش را ببینند.ضمن اینکه می خواستیم کنار شادی که به کودک و خانواده اش می دهیم لایه هایی آموزشی هم منتقل شود.
او در مورد شیوه طراحی این نمایش می گوید: کلید و طراحی این نمایش از هشت ماه پیش، زده شد. طرحی که من نوشتم حدود 29 شخصیت دارد که در فصل اول ان که 90 قسمت است تصمیم گرفتیم 15 شخصیت حضور داشته باشند. در طراحی قصه تلاش کردیم محله محور باشد و سنتهای خوبی که قبلا بودند و الان از بین رفتند دوباره احیا شوند. ما در دنیای تکنولوژی زده ای زندگی می کنیم. مثلا آدمهایی میبینیم که خیلی سرشان در دستگاههای تلفن همراه است و از پیرامون خودشان بیخبر هستند. مثلا در «محله گل و بلبل» یکی هست به نام «صدآفرین» که سرش همیشه در گوشی موبایل است. بدون اینکه معلم بازی در بیاوریم، نکته هایی آموزشی از این دست را به کنایه آوردیم.
نیم طبقه دوم استودیو، محل استقرار گروه بازیگران و البته گریم چهره های «محله گل و بلبل» است. امیر سهیلی و امیر محمد متقیان کنار هم نشسته اند و آن طرفتر هم حدیث فولادوند. امیر سهیلی نگهبان «محله گل و بلبل» در پشت صحنه هم جنب و جوش خاصی دارد. از آن آدمهایی است که جمع را به نشاط میآورد.
همه منتظر جلوی تلویزون نشستهاند. مسلم آقاجان زاده تهیه کننده «محله گل و بلبل»میگوید: ساعت 7 است و منتظریم قسمت 8 پخش شود. امیرسهیلی انگار برای یک سکانس منتظر است و می گوید این را ببینم برای ضبط میروم؛ سکانس ضربههای سنگ به سر پدر عمو پورنگ (با بازی ابراهیم شفیعی)!. همه می خندند از همه بیشتر مسلم آقاجان زاده.
پیرمردی پشت یکی از میزها نشسته است و فیلنامه را به دست گرفته است و می خواند. چهره نمکین او پشت انبوه ریشهای سفید، آشنای روزهای نه چندان دور است. جواد انصافی بازیگر عبدلی در کمدی اوستا و عبدلی اینجا عمو نوروز شده است.
کمدی اوستا و عبدلی در سالهای نه چندان دور در تلویزیون پخش میشد. اوستا و عبدلی اقتباسی از نمایش سیاه بازی بود. اوستایی که شاگردی به نام عبدلی داشت و اینها با هم دست به کارهای خنده داری میزدند.
جواد انصافی در مورد آیین های نوروزی، تحقیقات کرده است و کتابی هم در این زمینه نوشته است. او با شوق خاصی از سنت نوروز حرف میزند. شمایلش با ریشهای سفیدی که روی صورتش نشسته است، گیرایی عمونوروز محله گل و بلبل را بیشتر کرده است.
انصافی می گوید: قدرت تخیل پردازی بچه ها نسبت به بزرگترها بیشتر است. وقتی قصه ای را تعریف می کنیم داریم بچه ها را میبریم آنجاهایی که آنها دوست دارند. محله گل و بلبل هم کنار قصهای که تعریف می کند نکات آموزشی دارد مثل همین احترام به پدر و مادر که عمو پورنگ نشان میدهد یا احترامی که بین آدمهایش هست. حتی مسائل سادهی اجتماعی مثل تفکیک زباله یا اینکه باید به قوانین شهر احترام گذاشت. آدمها هر چیزی که از کودکی یاد گرفته باشند تا مدتهای یادشان میماند.
بازیگر عمو نوروز اضافه کرد: حسن این کار این است که جدای از سنتهای قدیم ایران مثل احترام به بزرگترها، آیین های جوانمردی را هم نشان میدهد. در قسمتهای که در پیش رو داریم زورخانه و فضای جوانمردی را نشان میدهیم. عمو نوروز پیر دانایی است که بچه های محل را به سمت پاکی و سنتهای اصیل ایرانی می برد.
اشتیاق انصافی در صحبت کردن از آیینهای نوروزی خیلی جالب است. او نمی تواند علاقه اش را نسبت به مجموعه «محله گل و بلبل» پنهان کند و میگوید: عمو نوروز در این قصه است که بگوید هر بچه ای که کار خوب انجام میدهد آن روز برایش نوروز است. در این قصه عمو نوروز فراتر از ایران است. بچه های کشورهایی مثل تاجیکستان، آذربایجان و افغانستان و کسانی که نوروز برایشان یک سنت است؛ اگر کار خوبی بکنند پیامک آن به عمو نوروز میرسد و عمو نوروز برایش هدیه می فرستد.البته این هدیه هم از طرف پدر و مادرها به دست این بچه ها می رسد.
ایفاگر نقش عبدلی و بازیگر تئاتر روبرو من نشسته است و از لزوم دغدغه نسبت به قهرمان سازی برای کودک ایرانی می گوید. انصافی می گوید: یکی از وظایف صداو سیما این است که عمونوروزی که پشتوانهای در قصه های ایرانی دارد را به بچه ها به شکلی زیبا نشان دهد. الان غربیها با بابا نوئلی که معلوم نیست ریشه اش کجاست انواع تبلیغات را میکنند. پس تهاجم فرهنگی چیست؟ برای بچه های ما شکلات بابانوئل، عروسک بابانوئل و کارتونهای مختلف بابانوئل می سازند. بچهها نسبت به عمو نوروز حس خوبی دارند. چون پیام آور نوروزی است که با شادی و شعر همراه است. عمو نوروز با شعر دعا کردن هم به بچه ها یاد می دهد.
عمو نوروز محله گل و بلبل به اینجای حرفش که میرسد به نمونه ای از شعرهایی که عمو نوروز میخواند اشاره می کند و می گوید: «ای خدای خالق خورشید و ماه* ای خدا، خوبی بخواه برای ما»
چهره آدمهایی که برای بچه ها کار میکنند و شادی روزهایشان میشود بشاش و با نشاط است. انصافی که با نشاط و البته با صدای بلند حرف میزند اینگونه ادامه میدهد: ایرانیها دو خصلت مهم دارند یکی اینکه ریتم را خوب میشناسند و از همان لالاییهای مادرشان ریتم شناس میشوند. حتی در دوره مدرسه هم درسهایشان را با ریتم یاد میگیرند مثلا همین جدول ضرب که میگویند دو دو تا چهارتا، سه سه تا نه تا. همین ریتم دادن به آموزش کمک میکند. در «محله گل و بلبل» شعر و موسیقی داریم که به مقوله آموزش کمک می کند. خصلت دوم ایرانیها این است که طنز را دوست دارند. سختترین نقدها را هم میتوان با همین زبان طنز گفت.
صحبتهای جواد انصافی تمام می شود. میان چهره های محله گل و بلبل سراغ قهرمان این قصه می روم. عمو پورنگ!
داریوش فرضیایی یا بهتر بگویم عمو پورنگ، دنیای کودکان را خوب می شناسد و با آنها جلوی دوربین غوغا به پا می کند. فرضیایی آرام و متین می نشیند و عینکش را به چشم می زند و از دغدغه های کار جدیدش حرف می زند. از خاطره ی یک نسل از کودکان این سرزمین برای شروع شیوه جدید برنامه سازی سوال می کنم و او میگوید: من مجری برنامه زنده هستم. اما 14 سال است که این سبک را اجرا کردم ولی همیشه فکر می کردم باید یک کار تولید در کنار زنده، می ساختم. اجرای زنده خوبیهای خودش را دارد ولی یک بدی هم دارد. برنامه های زنده مثل الکل زود میپرد و اگر نگاه کنید هیچ آرشیوی از برنامه های زنده عموپورنگ نیست.
عمو پورنگ ادامه می دهد: «محله گل و بلبل» یک فضای فانتزی دارد و یک خاله بازی کودکانه است. اگر به بازی بچه ها نگاه کرده باشید یکی از آنها عمو، یکی دکتر یا یکی خاله می شود. بچه ها تا امروز عمو پورنگ را در این شکل ندیدند و کاراکترهای جدیدی هم که به کار اضافه شده است، این فرصت را می دهد که اثر از یکنواختی دور شود و عمر عموپورنگ برای اجرای یک برنامه کودک بیشتر شود.
فرضیایی در مورد شخصیت های این کار میگوید: در «محله گل و بلبل» شخصیت عمو پورنگ دیگر تنها نیست، مادر و پدرش هم به آنها اضافه شدند. شخصیتهایی هم در این کار می بینیم که بیانگر یک نوع ناهنجاری اجتماعی هستند. مثلا شخصیتی داریم به اسم «بااجازه» که به خودش اجازه میدهد هر کاری بکند. یا شخصیت داریم به نام «صدآفرین» که از خانواده «سربه زیر» ها هستند که اینها همیشه با تبلت و گوشی بازی می کنند.
عرفان برزین بازیگر نقش عرشیا در سریال «شمعدونی» که نقش کودکی گستاخ را بازی میکرد، داخل سالن می آید به همه دست می دهد و با احترام گوشه ای می نشیند. از عمو پورنگ می پرسم که عرشیای «شمعدونی» در «محله گل و بلبل» چه می کند. عمو پورنگ می گوید: عرفان در سریال «شمعدونی» نقش بچه ای را بازی می کرد که بیشتر از سنش حرف میزد و رفتاری بی ادبانه داشت اما اینجا به اسم «بچهی مردم» است که اتفاقا اخلاق و رفتارش الگوی بچه های محله گل و بلبل است.
عمو پورنگ حرفهایش را ادامه می دهد: مادر عمو پورنگ که خانم نظام دوست آن را بازی می کند هم به این قصه اضافه شد. تا بچه ها به دنیای عموپورنگ نزدیک شوند. او مثل همه مادران ایرانی است و دوست دارد پسرش به سرانجام برسد. البته اینها همه اش بهانه است تا در بستر قصه آموزش بدهیم. جایی در قصه محله گل و بلبل میبینید که پدر و مادر عمو پورنگ خیلی قربان و صدقه هم میروند.
از عمو پورنگ می پرسم فکر نمی کنید پدر و مادر عموپورنگ خیلی قربان صدقه هم می روند و دلیل این کار برای یک برنامه کودک چیست؟ عمو پورنگ هم می گوید: محله گل و بلبل فقط برنامه کودک نیست و برنامه خانواده است. بچه هایی موفق هستند که رفتار محبت آمیز پدر و ماردشان را دیده باشند. چه اشکالی دارد که پدر خانواده به همسرش بگوید «دوستت دارم»، «عزیزم» و با الفاظ محبت آمیز با او صحبت کند. این که پدر پورنگ به مادر پورنگ میگوید «من به قربان عینک تو بروم» نشان دهندهیمحبتی است که باید بین اعضای خانواده است. اتفاقا آدمهایی که ناهنجاری اجتماعی دارند که در دوران بچگی رابطه محبت آمیز پدر و مادر را ندیدند یا بچه های طلاق بودند.
عمو پورنگ دیگر همان عموپورنگ 14 سال پیش نیست و شخصیت او در ذهن بچه ها حک شده است و در روند برنامه سازی اش به یک بلوغی رسیده است. از داریوش فرضیایی می پرسم نمی خواهد در ادامه این مسیری که طی کرده است فیلم سینمایی «عمو پورنگ» را بسازد؟ فرضیایی می گوید: به فکر ساخت فیلم سینمایی عمو پورنگ هم هستیم و در مورد آن هم طرحهایی داریم. اما تا امروز عموپورنگ را مجری کودک یک برنامه زنده می دانستند و حالا که یک برنامه تولیدی را آماده میکنیم میگویند که چرا برنامه زنده نیست.
وی ادامه داد: در «محله گل و بلبل» تلاش میکنیم که برای یک برنامه سینمایی آماده شویم چون ذائقه مخاطب با برنامه ها تغییر میکند. برای تغییر این ذائقه باید گام به گام پیش برویم و البته از تکرار فرار کنیم.
عمو پورنگ در آخر حرفهایش گفت: در برنامه زنده، مجری باید به چند کلام در میان یک دکور استودیو بسنده کند که الان همه شبکه ها انجام میدهند و عموپورنگ هم بین این برنامه های تکراری گم میشد. مجبور بودیم که از تکرار فرار کنیم و صد البته که ریسک کردم اما از انجام این ریسک خوشحالم. اتفاقا باید از برنامههای کودک دیگر، سوال کنیم که چرا این ریسک را نمیکنند و میگویند حالا که برنامه گرفته است همین مسیر را ادامه دهیم.
بهنوش بختیاری یکی از 15 بازیگری است که کنار عمو پورنگ در محله گل و بلبل بازی میکند. بازیگر نقش پروانه چمنی، رئیس شورای محله است. او میگوید که اولین بار در فیلم سینمایی «عملیات مهدکودک» در گونهی سینمای کودک بازی کرده است و اولین کار جدی کار کودک در تلویزیون «محله گل و بلبل» است.
بازیگر سریالهای طنز تلویزیون می گوید: سال گذشته پیشنهاد 30 تله فیلم را رد کردم چون تصمیم گرفته بودم که دیگر برای پول کار نکنم. متاسفانه یک سری کارهای به اصطلاح طنز که همه چیز به دوش بازیگراست و هیچ چیزی هم ندارد اینقدر زیاد شدند که دیگر از این وضعیت خسته شده بودم. کارهایی که فیلم نامه نداشت و معلوم نبود کارگردانش چطور مجوز گرفته بود. سعی کردم نگاهم جدی تر شود برای همین چند کار سینمایی و چند کار تئاتر هم انجام دادم.
بختیاری ادامه می دهد: تا اینکه کار عمو پورنگ به من پیشنهاد شد. از این هم میترسیدم قضاوتهایی که در مورد کارهای کودک میشود نسبت به من شود که سراغ کاری کم ارزش رفته است. در سینمای ایران کاری که درام نداشته باشد انگار جدی نیست و متاسفانه به کارهای کودک نگاه درستی نمی شود در صورتی که تمام شخصیت و روح آدمی در کودکی شکل میگیرد.
بختیاری در جمع بندی حرفهایش میگوید: همه به من میگفتند این کار را نکن اما من به سه دلیل به این کار اضافه شدم یکی که واقعا به کار کودک علاقه مند هستم و دیگر اینکه خودم را موظف میدانستم که برای بچههای سرزمینم کاری کنم. سوم اینکه به شخصیت عمو پورنگ علاقه مند بودم. من قبل از این که بخواهم در این کار حضور داشته باشم، برنامه عمو پورنگ را در تلویزیون می دیدم و خودم از طرفداران برنامههای عموپورنگ هستم.
محله گل و بلبل بازیگر زیاد دارد. ابراهیم شفیعی، امیر محمد متقیان، امیر نوری، امیر سهیلی، حمید کاشانی، عرفان برزین و حدیث فولادوند هم میانهی این محله جمع شدند تا لبخندی بر لبان بچه ها بیاورند. فرصت نمی شود با همه گفتوگو کنم. سفره افطار زیر رنگین کمان محله گل و بلبل پهن میشود. همه می نشینند و کنار بچههای محله گل و بلبل افطار میکنم. من می روم ولی تا ساعت چهار صبح فیلمبرداری ادامه دارد.