بیرجندرسا-نتایج ناخوشایند از تحت الشعاع قرار گرفتن برنامه های رمضانیه مساجد با تکاپوهای بیش از حد رسانه ملی نشان داد که پیشرفت در پیام آفرینی مذهبی مدرن حتی اگر از نوع سالم و اصیل آن باشد، نباید به بهای تضعیف رسانه های سنتی و کلاسیک دینی تمام شود. همگرایی رسانه مدرنی مثل تلویزیون جمهوری اسلامی با رسانه سنتی مثل مساجد ایران اسلامی نباید جای خود را به همگرایی مسجد با تلویزیون بدهد
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بیرجندرسا به نقل از رجانیوز، تلویزیون ایران از اوایل دهۀ هشتاد برنامه سازی برای ماه مبارک رمضان را جدی گرفت و «تولیدات رمضانیه» را تدریجا به یکی از رمزگانهای پسا انقلابی خود تبدیل کرد. پیش از آن توجه تلویزیون به مناسبتهای مذهبی سطحی و گذرا بود و موقعیت های مناسبتی بیش از اینکه فرصت برنامه سازی و دشت مخاطب تلقی شوند به مثابه تهدید از معرض نگاههای جدی سیاستگذاران و برنامه ریزان دور مانده بودند.
از اوایل دهۀ هشتاد بدین سو ماه مبارک رمضان به موقعیتی برای بهسازی تلویزیون ایران در حوزه برنامه سازی مناسبتی تبدیل شده است. تاریخ تطورات مناسبتی تلویزیون نشان می دهد که کمتر مناسبتی به قدر رمضان به زمینه نوآوریهای برنامه سازانه تبدیل شده است. شاید « شبانه بودن» سبک زندگی رمضانیۀ تماشاچیان تلویزیون و همگرایی این عادت با پتانسیل بیشتر شبانۀ رسانۀ تلویزیون و شاید در هم آمیختگی مؤلفه های شادی آفرین و حزن انگیز در یک تقویم ماهانه یکدست که امکان ماجراجویی تلویزیونی را وسیع می کند موجب شده که انتظار تغییرات تلویزیون در رمضانها بالا بگیرد و رمضانیه ها را به جشنواره نوآوریها و آزمایشگاه-کارگاه مناسبتیهای تلویزیون ایران تبدیل کند. در هرحال رصد تحولات و تطورات مناسبتی تلویزیون در بیش از یک دهه برنامه ریزی و برنامه سازی رمضانیه را می توان به مثابه شاخصی برای اندازه گیری پویایی رسانه ای آن درک کرد.
بررسی اجمالی تطورات در طول حدودا ۱۳ سال اخیر نشان می دهد که موج رمضانیه های متفاوت اگرچه از «سریال سازی مذهبی-ماه مبارکی» آغاز شد اما به این حوزه محدود نماند و سایر ساحتها و بخشها را نیز به تدریج در بر گرفت. روند تغییرات در متون غیرسریالی بتدریج سرعت بیشتری پیدا کرد و از حیث تجربه های نوآورانه حتی از سریالها هم پیشی گرفت. متونی مثل «مجله های تلویزیونی»، «جُنگهای تلویزیونی» و «سحرگاهیها» پوست اندازیهای آشکاری را تجربه کردند. در این میان برنامه های اجتماعی بالکل جدیدی مثل «ماه عسل» اساسا برای اولین بار در برهۀ زمانی رمضان تولید و به آنتن ملی راه یافتند. بدین معنی که دامنۀ تطورات رمضانیه تلویزیون در حقیقت از محدودۀ مناسبت هم فراتر رفت و عملا به کلیشه های عمومی تلویزیون تبدیل شد. به موازات اما تولیدات نمایشی نه فقط سویه های رمضانیه خود را کمرنگ کردند، بدین معنی که داستان بسیاری از سریالهای متأخر عملا ارتباطی به تقویم رمضانیه پخش نداشت، بلکه بدلیل ورود بی پروا به زمینه های مذهبی و اعتقادی خاص و حساس بتدریج به آسیبهای عدیده ای را در پیام آفرینی نمایشی دینی دچار شد. در مجموع کاروان رمضانیه تلویزیون با اینکه در سالهای اول به پیشتازی تولیدات نمایشی و خصوصا سریالهای تلویزیونی به راه افتاد اما در سالهای بعد انواعی از تغییرات را در جابجایی پیشتازان به خود دید. طی سه سال اخیر «برنامه اجتماعی ماه عسل» عملا به نبض رمضانیه های تلویزیون تبدیل شده و به موازات آن به عنوان «استاندارد ترین برنامه اجتماعی تاریخ تلویزیون ایران» تبدیل شده است. اینکه چرا فرایند تولیدات نمایشی اعم از سریال و تله فیلم بغیر از برخی تک ستاره ها ناکام ماند و چرا فضای رمضانیه های اجتماعی اینقدر اوج گرفت یک مسأله مهم در مطالعات فرهنگی تلویزیون ایران است.
نقش مؤثر رمضانیه ها در ستاره سازی تلویزیونی از پدیده های بسیار جالب و جدید مربوط به تلویزیون در ایران است. در تاریخ تلویزیون ایران این اتفاق برای اولین بار می افتد که ستاره تلویزیونی به پیوست برنامه اش معنی دار شود و به اتکای آن هویت یابد؛ به نحوی که برای حفظ ویژگی ستاره گونش حاضر نیست تا رمضان سال آینده در برنامه های دیگر تلویزیونی ظاهر شود. وابستگی تمام عیار «احسان علیخانی» به ماه عسل و «فرزاد جمشیدی» به سحرگاهی رمضان و خویشتن داری بی نظیر ایشان برای دیده نشدن در برنامه هایی دیگر، بیش از اینکه ناشی از تعهد حرفه ای آنها به برنامه باشد به تأثیرات سهمگین این دو برنامه در «تبدیل کردن مجری به ستاره» دارد. نقش چشمگیر برنامه های مذهبی از ایندست در ضریب دادن به درخشش ستاره های معمول تلویزیون احتمالا برای پژوهشگران حوزه «مطالعات رسانه و دین» و نیز «تلویزیون دینی» بسیار جذاب خواهد بود. به نظر می رسد در حوزه فیلم و سریال سازی تلویزیونی از ظرفیتهای عظیم تقویم رمضانیه برای رونمایی از نسل جدید سوپراستارهای مذهبی سینما و تلویزیون ایران غفلت شده است.
طی بیش از یک دهه تجارب جدید رمضانیه می توان پاسخهای قاطع تری به برخی از مسایل مربوط به «نسبت رسانه های سنتی و مدرن دینی» داد: *نتایج ناخوشایند از تحت الشعاع قرار گرفتن برنامه های رمضانیه مساجد با تکاپوهای بیش از حد رسانه ملی نشان داد که پیشرفت در پیام آفرینی مذهبی مدرن حتی اگر از نوع سالم و اصیل آن باشد، نباید به بهای تضعیف رسانه های سنتی و کلاسیک دینی تمام شود. همگرایی رسانه مدرنی مثل تلویزیون جمهوری اسلامی با رسانه سنتی مثل مساجد ایران اسلامی نباید جای خود را به همگرایی مسجد با تلویزیون بدهد. *روند رو به افول مخاطبان «منابر تلویزیونی مراجع عظام تقلید» در شبهای رمضانیه تلویزیون نشان داد که «اعتبار غیررسانه ای» پیام آفرینان مذهبی در دراز مدت نمی تواند خلأ جذابیت و مهارت ارتباطات رسانه ای ایشان را جبران کند.
منظور از «منبر تلویزیونی» خطابه یا وعظ ویژه ای است که مرجع تقلید منحصرا برای تلویزیون ایراد می کند و قرار است در قسمتهای نسبتا پرشماری از تلویزیون پخش شود. منبر تلویزیونی غیر از بازپخش و حتی پخش زنده سخنرانیها و یا منایر مراجع عظام تقلید در موقعیتهای غیرتلویزیونی است که اتفاقا واجد مزیت و در صورت مدیریت هوشمند و متناسب تلویزیونی نه تنها قابل دفاع بلکه قابل توصیه است. این انتقاد ناظر به عادتواره دیرین مدیران عالی صداوسیما در تلویزیونی کردن بی محابای مراجع عظام شیعه است که می تواند انگارۀ بیشتر پنهان اما بغایت عظیم و پرابهت ایشان را در حد «حجة الاسلامهای پرشمار تلویزیونی» تقلیل دهد. این تجربه همچنین نشان داد همانطور که هر مرجع تقلیدی لزوما از ویژگیهای یک شخصیت منبری تراز برخوردار نیست و منبر، سازوکاری متفاوت دارد و از سنتهای ارتباطاتی و مضمونی و مخاطب شناختیی متفاوت از «مَدرس» پیروی می کند و همانطور که یک منبری فَحل لزوما نمی تواند در نقش مرجعیت عظام شیعه در آید و مرجعیت از سنتهای نظری و ارتباطی فاخر خود برخوردار است، به همان ترتیب نیز یک مرجع تقلید بزرگوار و دانشمند و حتی یک منبری مشهور و پرطرفدار لزوما نخواهد توانست یک «آخوند تلویزیونی» خوب باشد. «آخوندی تلویزیونی» سازوکارهای خود را دارد و از سنتهای فی نفسه خود پیروی می کند.
همپوشانی تقویم قمری رمضان با مناسبتهای گوناگون تقویم شمسی ایران در سالهای مختلف که هرسال در مقایسه با سال گذشته متفاوت می شود لازم می آورد که در خصوص تقریب گفتمانهای برآمده از مناسبتهای دو تقویم متفاوت تدارکات ویژه ای دیده شود. عدم توجه جدی به این مسأله زمینۀ بروز بسیاری از آشفتگیها و سردرگمیهای متون تلویزیونی رمضانیه است و نیز به از دست رفتن بسیاری از فرصت های بکر و بسیار دیر تکرار پیام آفرینی و برنامه سازی تلویزیونی، هم در سویه ایرانی و هم در سویۀ اسلامی آن، منجر می شود. بطور مثال تصور کنید که طی دهۀ آینده با تغییرات برآمده از همپوشانیهای متفاوت این دو تقویم، برنامه سازی در موقعیت تلاقی نوروز با اعیاد شعبانیه با برنامه سازی از تلاقی نوروز با ماه رمضان چقدر متفاوت خواهد بود؟. در این شرایط دوپاره دیدن تلویزیون(بخشی رمضانی و بخشی نوروزی یا بخشی شعبانی و بخشی نوروزی) بدترین نوع سیاستگذاری رسانه ای است. شکافهای تلویزیونی از ایندست خصوصا در تلاقی مناسبتهای حزن انگیز ملی و انقلابی با مناسبتهای فرح خیز مذهبی(مثلا وفات حضرت امام خمینی و روز ۱۵خرداد با نیمه شعبان) و در تلاقی مناسبتهای فرح خیز ملی و انقلابی با مناسبتهای حزن انگیز مذهبی(مثلا نوروز و ۱۲ فروردین با ایام فاطمیه) نوعی «گسل رسانه ای» را در متن تلویزیون نشان می دهد.
تبدیل کردن مفهوم «جشن» به دال مرکزی تلقی فرهنگی-رسانه ای از رمضان و بازنمایی «جشنواره ای» از «آیینهای تلویزیونی رمضانیه» علی رغم اینکه طی سالیان اخیر طرفداران پروپاقرصی در میان دست اندرکاران برنامه ریزی فرهنگی کشور و خصوصا مدیریت عالی تلویزیون ایران یافته است، رویکردی همچنان بی بهره از پشتوانه نظری به نظر می رسد. شاید الهام گیری از «شب-جشن های رمضانیه» در بسیاری از کشور های اسلامی خصوصا کشور های عربی و بالاخص کشورهای ساحلی و مدیترانه ای جهان عرب, مبدأ این گفتمان سیاستی نوظهور است.
درک نوروزی از رمضان و کمرنگ کردن مرزهای نشانه شناختی «آیین اَنفسی رمضان» و «آیین آفاقی نوروز» برای اولین بار در تلویزیون ایران رخ داد. تأکید بر کلیشه های جُنگ وار در برنامه سازی رمضانیه در القای این همانی مراسمات جشن تولدی با آیین شرعی رمضان مؤثر افتاد. این روند بعدها از تلویزیون به عرصه های دیگر مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی کشیده شد که نمونۀ چشمگیر آن را می شد در پارک نشینی های شبانۀ دسته های پرشمار شهروندان پایتخت حول «جُنگهای پیک نیکی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران» مشاهده کرد. یکی از زمینه های فراگیر شدن تلقی پیک نیکی از رمضان وجود ظرفیتهای عظیم نشاط اجتماعی در آیین رمضانیه و نیز نیاز فضای عمومی کشور به تقویت این وجه از آیینهای رمضانیه است اما باید توجه داشت که اگر رمزگانهای «پیک نیکی» یا «جشن تولدی» و حتی «پارتی وار» مجرای بازنمایی یا بازتولید شود آنگاه جای بهجت پیش برنده و الهام بخش آیینهای معنوی ماه مبارک و فرحبخش رمضان را انواعی از شادیهای دم دستی گرفته است که در بهترین حالت تکرار شادیهای روزمره و در بدترین حالت تکثیر شادیهای بازدارنده و سرگردان کننده و گناه آلود خواهند بود. نشاط رمضانیه علی رغم اینکه در برخی وجوه نشانه ای و فقط در برخی وجوه نشانه ای واجد شباهتهایی با دیگرمراسم های شاد و «خندوانه ای» است اما جهت معنایی و بسیاری از کلیشه های رفتاری و رسانه ای آن منحصربه فرد و مستقل است. هر نوع جهت گیری تقلیدی از مناسبات رمضانیه دیگر کشورها در برنامه ریزی رسانه ای و غیر رسانه ای برای ایران می تواند در تقویت این آسیب سهمگین بسیار سهیم باشد.