کدخبر: ۷۲٤۷
۱٦ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۰۱
چاپ

دیپلماسی فیس بوکی و تفاوت مواضع روحانی با گذشته

دیپلماسی فیس بوکی و تفاوت مواضع روحانی با گذشته

بیرجند رسا- آنچه که طرف‏هاى ایرانى باید مدنظر قرار دهند این است که در هیچ موقعیتى از مواضع رئیس ‏جمهور که در سخنانش اعلام شد فاصله نگیرند چراکه برخى از آن‏ها خطوط قرمز نظامند.

به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی بیرجند رسا به نقل ازتسنیم ،متن برخی پرسش ها و پاسخ ها درباره دیپلماسی فیس بوکی و ارزیابی مواضع حجت الاسلام روحانی به شرح ذیل است:  پرسش: آقاى اوباما رئیس جمهور آمریکا در نطق خود در مجمع عمومى سازمان ملل متحد که بخش مهم و اصلى آن به ایران اختصاص داشت، اظهار کرد: ایالات متحده به‏دنبال تغییر نظام در ایران نیست! سرلشکر سلیمانى، فرمانده ولایى و شجاع نیروى قدس سپاه در واکنش به این موضع رئیس جمهور آمریکا اظهار داشته، این‏که اوباما گفته دنبال تغییر نظام ایران نیست، اظهار لطف نیست، اعلام ناتوانى است. لطفاً در این باره توضیح بیشترى دهید. پاسخ: سیاست دولت آمریکا در قبال جمهورى اسلامى از ابتداى شکل‏گیرى، سیاست تغییر نظام در ایران و به قدرت رساندن نیروهایى بود که با آمریکا و غرب همسو باشند. دولتمردان آمریکایى طى چندین سال، براى تحقق اهداف و پیاده‏سازى این سیاست، هر آنچه در توان داشتند انجام دادند، لکن جز شکست و ناکامى در قبال انقلاب اسلامى، ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى چیز دیگرى نصیب‏شان نگردید. اسناد و مدارک فراوانى وجود دارد که نشان مى‏دهد آمریکایى‏ها در توطئه‏هاى متعدد علیه جمهورى اسلامى با هدف ساقطکردن این نظام کاملاً مردمى، ایفاى نقش کرده‏اند. توطئه‏هایى از قبیل: 1. غائله‏هاى تجزیه‏طلبانه در مناطق قومیتى ایران مانند کردستان، خوزستان، سیستان و بلوچستان، ترکمن صحرا و مناطق آذرى‏نشین. 2. طراحى و پیاده‏سازى چندین کودتاى نافرجام در سال‏هاى اول پس از پیروزى انقلاب. 3. ترور رهبران انقلاب و نیروهاى دلبسته به نظام جمهورى اسلامى با حمایت و پشتیبانى از گروهک‏هاى تروریستى مانند منافقین. به شهادت رسیدن نزدیک به 16 هزار نفر از شهداى ترور به دست منافقین کوردل از یک‏طرف و حمایت‏هاى آمریکا از ابتدا تا به امروز از این گروهک تروریستى از طرف دیگر، نقش آمریکا در به شهادت رساندن مردم و رهبران انقلابى مردمى را نمایان مى‏سازد. 4. حمایت آمریکا از تمامى جریان‏هایى که به‏دنبال بى‏ثبات‏سازى ایران بودند. 5. تجاوز مستقیم نظامى آمریکا به طبس. 6. جنگ نیابتى صدام از طرف غرب و به‏ویژه آمریکا علیه جمهورى اسلامى ایران. 7. ورود مستقیم آمریکا در جنگ با هدف جلوگیرى از شکست نظامى صدام. 8. تجهیز صدام به انواع سلاح‏ها و تجهیزات نظامى و به‏ویژه سلاح‏هاى شیمیایى از یک‏طرف و اعمال تحریم‏هاى گسترده علیه جمهورى اسلامى در زمان جنگ به بهانه جلوگیرى از تشدید جنگ! 9. تقویت، تجهیز و حمایت از گروهک‏هایى چون پژاک در شمال غرب و جندالشیطان عبدالمالک ریگى معدوم در جنوب شرق در سال‏هاى اخیر با هدف بى‏ثبات‏سازى ایران. 10. به‏راه‏انداختن جنگ تمام‏عیار فرهنگى علیه جمهورى اسلامى. 11. برقرارى ارتباط با تمامى گروه‏هاى دگراندیش، غربگرا و ناراضى با هدف بسیج آن‏ها علیه جمهورى اسلامى. 12. اعمال تحریم‏هاى یک‏جانبه و چندجانبه علیه جمهورى اسلامى با استفاده ابزارى از نهادهاى بین‏المللى از جمله شوراى امنیت سازمان ملل به بهانه فعالیت‏هاى هسته‏اى ایران در یک دهه اخیر. 13. حمایت از فتنه‏گران در جریان آشوب‏هاى سال 88. 14. تهدید مستمر ایران به استفاده از گزینه نظامى در دو دهه اخیر. آقاى اوباما باید پاسخ دهد این مجموعه اقدامات از سوى آمریکا علیه ملت ایران، با چه هدفى در طى سالیان گذشته انجام شده است؟ آیا آن‏ها به دنبال تغییر نظام در ایران نبودند؟ پاسخ روشن است. بنابراین سرلشکر سلیمانى، یک واقعیت را بیان داشته است؛ واقعیتى که در اظهارات آقاى اوباما مبنى بر ناتوانى آمریکا در تغییر نظام سیاسى ایران نهفته است. آرى، آمریکایى‏هاى مدعى امپراتورى در جهان، امروز در برابر عظمت ملت ایران چاره‏اى جز عقب‏نشینى از مواضع سلطه‏طلبانه خود ندارند. اکنون ایران کشورى قدرتمند و با نفوذ در منطقه و جهان است. آمریکایى‏ها به‏خوبى با تمام وجود برهم‏خوردن موازنه قدرت در منطقه به نفع جمهورى اسلامى را لمس کرده‏اند. این واقعیات منطقه راهبردى غرب آسیا است که آمریکایى‏ها را به عقب‏نشینى وادار ساخته است. شکست سیاست‏هاى آمریکا در افغانستان، عراق و اینک سوریه یک واقعیت است. شکست رژیم صهیونیستى به‏عنوان متحد اصلى آمریکا در جنگ‏هاى 33 روزه، 22 روزه و 8 روزه یک واقعیت است. بیدارى اسلامى و فروریختن حکومت‏هاى وابسته به غرب در منطقه یک واقعیت است. نقش جمهورى اسلامى در ناکامى‏هاى آمریکا در منطقه از یک‏طرف و الهام‏بخشى انقلاب اسلامى و کشور ایران در موضوع بیدارى اسلامى از طرف دیگر، این‏ها واقعیت‏هاى غیرقابل انکار و پیش روى مقامات آمریکایى است. بنابراین امروز جمهورى اسلامى یک قدرت است و آمریکایى‏ها نیک مى‏دانند که براى حل بسیارى از مشکلات‏شان، چاره‏اى جز دست دراز کردن به سمت ایران ندارند. در چنین شرایطى این اظهارات نمى‏تواند اظهار لطف باشد، بلکه خبر اعلام ناتوانى و عجز در برابر ملت ایران، معناى دیگرى ندارد. پرسش: ارزیابى شما از سخنرانى آقاى روحانى و باراک اوباما در سازمان ملل چیست؟ چه نکات مهمى در این دو نطق وجود داشت؟آیا آقاى روحانى توانست منافع نظام و اصول انقلاب را حفظ کند؟ پاسخ: تعیین‏کننده‏ترین عامل در هر سخنرانى، عبارت آغازین و یا مطلع آن است که دکتر روحانى با استادى و هوشیارى کامل از آن استفاده کرد و گفت: «آقاى رئیس! جهان ما جهانى پر از بیم و امید است: بیم جنگ و مناسبات خصومت‏آمیز منطقه‏اى و جهانى، بیم تباهى و نابودى منابع حیاتى، بیم بى‏توجهى به کرامت و حقوق انسان و بیم غفلت از اخلاق.» روحانى پس از این توصیف واقعى و بیم‏دهنده از موقعیت جهان کنونى که به اندازه کافى نظرها را به سخنان وى جلب کرد، موقعیت ایران را چنین به تصویر کشید: «اعتقاد راسخ حکومت و مردم ما به صلح پایدار، ثبات آرامش، حل مسالمت‏آمیز مناقشات و تکیه بر آراى عمومى به‏عنوان پشتوانه قدرت، مقبولیت و مشروعیت، نقشى والا در فراهم‏کردن چنین محیط امنى (که پیشتر به آن اشاره کرده بود) داشته است.» دکتر روحانى پس از ارائه این دو تصویر، تصویرى از وضعیت کنونى جهان و تصویرى زیبا از ایران با ذکر برخى از ارزش‏هاى محترم و کارآمد در ساختار حکومت و جامعه، به‏عنوان رئیس‏جمهور چنین کشورى دیدگاهش را درباره مهم‏ترین مسائل جارى جهان بیان کرد. لبه تیز این سخنان انتقادآمیز کاملاً متوجه غرب و به‏ویژه آمریکا بود و مهم‏تر از همه این‏که سخنان وى موضع جمهورى اسلامى در فضایى است که برخى در داخل و خارج مواضع کاملاً خلاف آن‏را انتظار مى‏کشیدند. اولین انتقاد دکتر روحانى به تعمیم ارزش‏هاى غربى بود که درباره آن گفت: «اقدامات زورمدارانه اقتصادى و نظامى براى حفظ و تداوم سلطه و برترى گذشته، با مجموعه‏اى از قالب‏هاى مفهومى همراه شد که همگى ضد صلح، ضد امنیت، ضد کرامت انسانى و ضد آرمان‏هاى بشرى مى‏باشند. از جمله این قالب‏هاى مفهومى، یکسان‏سازى جوامع و تعمیم ارزش‏هاى غربى به‏عنوان ارزش‏هاى جهانى است. قالب دیگر، حفظ فرهنگ جنگ سرد و تقسیم دو اردوگاهى جهان به «ماى برتر» و «دیگران دون‏تر» مى‏باشد.» انتقاد بعدى وى به گفتمان‏سازى «مرکز و پیرامون» بود که این‏گونه ابراز داشت: «گفتمان مرکزگرایى شمال و حاشیه‏گرایى جنوب سبب استقرار نوعى نظم تک‏گویى و مونولوگ در سطح روابط بین‏المللى شده است. ایجاد مرزهاى نادرست هویتى و بیگانه‏ستیزى‏هاى خشن رایج نتیجه قهرمانى این گفتمان است.» محکوم‏کردن رویکردهایى که ایران را تهدید مى‏دانند موضوع بعدى بود که دکتر روحانى با آن به مخالفت برخاست و اعلام کرد: «صریحاً و با قاطعیت تمام و با استناد به مدارک و شواهد متقن اعلام مى‏دارم که آن‏هایى که دم از تهدید ایران مى‏زنند، یا خود تهدید علیه صلح و امنیت بین‏المللى‏اند یا به تهدید دامن مى‏زنند. ایران نه فقط تهدید نیست، بلکه در آرمان و عمل، پیوسته منادى صلح عادلانه و امنیت همه‏جانبه بوده است.» دکتر روحانى پس از اعلام مواضع صریح و دقیق ایران درباره مظلومیت مردم فلسطین و ظلمى که بر آن‏ها مى‏رود، بحران سوریه، کشتار بدون توجیه مردم بى‏گناه با هواپیماهاى بدون سرنشین، ناعادلانه‏بودن تحریم‏ها و... به موضوع هسته‏اى ایران و چگونگى مواجهه با آمریکا پرداخت و درباره موضوع اول گفت: «پذیرش حق طبیعى، قانونى و مسلم ایران به فرموده رهبر فرزانه انقلاب اسلامى، ساده‏ترین راه‏حل این موضوع است. این یک شعار سیاسى نیست. بلکه بر اساس شناخت عمیق وضعیت فناورى در ایران، شرایط بین‏المللى و پایان بازى‏هاى با حاصل جمع صفر و ضرورت یافتن اهداف و منافع مشترک براى رسیدن به تفاهم و امنیت مشترک است.» درباره موضوع دوم هم اظهار داشت: «من سخنان امروز پرزیدنت اوباما را با دقت دنبال کردم، در صورت عزم سیاسى رهبران آمریکا و خوددارى دنبال‏کردن منافع گروه‏هاى فشار جنگ‏طلب مى‏توان به چارچوبى براى مدیریت اختلافات رسید. در این چارچوب موضع برابر، احترام متقابل و اصول مسلم شناخته‏شده بین‏المللى باید مبنا باشد. البته در این زمینه انتظار ما از واشنگتن شنیدن صداى واحد است.» بسیارى در داخل و خارج لحظه‏شمارى مى‏کردند که سخنان دکتر روحانى به دو موضوع اخیر یعنى بحث هسته‏اى و مواجهه با آمریکا برسد. در نهایت آنچه که دستگیر آنان شد تکرار مواضع گذشته نظام با ادبیاتى جدید و دیپلماتیک‏تر از گذشته. شاید انتخاب ادبیات جدید یکى از عواملى بود که برخى از رسانه‏هاى غربى واکنش مثبتى به سخنان دکتر روحانى داشتند. به‏طورخلاصه از آنچه که در این نوشتار گذشت دو نتیجه حاصل مى‏شود: 1. سخنان دکتر روحانى در بردارنده مهم‏ترین مسائل مورد نظر ایران با حفظ مواضع گذشته و با ادبیاتى نو بود و با ارائه چنین سخنرانى، نشان داد که منافع و مواضع نظام را به‏دور از جنجال‏آفرینى خوب مى‏شناسد و بدون آن‏که تحت‏تأثیر فضاسازى قرارگیرد با وضوح و قاطعیت تمام مواضع نظام را بیان مى‏کند. 2. اوباما در فراز سخنانش درباره ایران نشان داد که لحن نرم‏ترى را براى صحبت با ایران انتخاب کرده و به اهمیت برخى مسائل ایران درباره سلاح هسته‏اى از جمله فتواى امام خامنه‏اى (مدظله‏العالى) و نظر دکتر روحانى پى برده و آن‏ها را در این موضوع تعیین‏کننده مى‏داند و نیز علاقه‏مند است در صورت یقین به اجتناب ایران از ساخت سلاح هسته‏اى، حقوق هسته‏اى ایران را بپذیرد. در نظر گرفتن دو بخش فوق و مقایسه محتوا و لحن مطالبى که در متن آن بیان شد با وضعیت گذشته، حاکى از «تفاوت ناچیز» آن با گذشته است که امکان دارد با هر لغزش و یا خطاى سیاسى کوچک این «تفاوت ناچیز» از بین برود و وضعیت گذشته بازگردد. چنانچه دو طرف وضعیت جدید را بپذیرند و حفظ کنند و آن‏را مبناى ادامه کار قرار دهند، امکان شکل‏گیرى نتیجه برد- برد وجود دارد، اما در این میان آنچه که طرف‏هاى ایرانى باید مدنظر قرار دهند این است که در هیچ موقعیتى از مواضع رئیس‏جمهور که در سخنانش اعلام شد فاصله نگیرند چراکه برخى از آن‏ها خطوط قرمز نظامند. آن‏ها با حفظ این خطوط و حرکت هوشمندانه به سمت اهداف نظام باید نشان دهند که مى‏توانند قهرمان «نرمش قهرمانانه» باشند. پرسش: تهدیدآفرینى دیپلماسى فیس‏بوکى به چه معنا و مفهومى است؟ پاسخ: دولت یازدهم ارتباط با مردم و رسانه‏ها را متفاوت‏تر از دولت نهم و دهم آغاز کرده است. بخشى از دولت فعلى در تلاش است که همه وقت خود را به بالابردن تب داغ فیس‏بوکى اختصاص دهد. رویکرد فیس‏بوکى دولت یازدهم حکایت از آن دارد که وزرا و مسؤولان دولتى درصددند که پنجره‏هاى آنچه را که سانسور و اعتراض به سانسور مى‏دانند، بشکنند و به‏صورت نزدیک‏ترى با مخاطبان و رسانه‏ها ارتباط برقرار کنند. دسترسى دولتمردان سراسر جهان به رسانه‏هاى مجازى سبب شده است که از فضاهاى رسمى مراودات دیپلماتیک که داراى پروتکل‏هاى پیچیده و دشوار و داراى اسرار پنهان است به‏راحتى عبور کرده و سخنان، تحلیل‏ها و نظرات خود را نه در قالب یک شخصیت حقوقى بلکه در قالب یک شخصیت حقیقى بیان کنند. تب فیس‏بوکى دولت در هفته‏هاى اخیر به‏گونه‏اى بالا رفت که مخالفان و موافقان آن به‏سرعت در مورد مجوز ورود یا عدم ورود به این حوزه‏ها به اعمال نظر پرداختند و حتى موافقان، آن‏را نوعى رویکرد اجتماعى براى ارتباط با جوانان و جامعه بین‏الملل و نشانه‏هایى از تغییر فضاى سیاسى کشور ارزیابى کردند. در مقابل، منتقدان این رفتار دولتمردان را نوعى دهن‏کجى به قانون از سوى دولتى دانستند که خود را حامى قانون‏مدارى مى‏داند. در دیپلماسى فیس‏بوک، دولتمردان به‏دنبال چه هستند؟ با مطالعه صفحات راه‏اندازى‏شده فیس‏بوک دولتمردان ایرانى چند نکته از تحلیل محتواى آن‏ها حاصل مى‏شود: 1. تفاوت فضاى گفتمانى دولتمردان و نظام: دولتمردان ایرانى به‏دنبال آن هستند که تفاوت گفتمانى خود را با دیدگاه‏هاى رسمى نظام در یک فضاى غیررسمى به مخاطبان داخلى و خارجى نشان دهند. این نوع دیدگاه اگرچه سبب مى‏شود آن‏ها مواضع رسمى نظام را از تفکر شخصیت حقیقى خود جدا کنند، اما در آینده سبب خواهد شد که قدرت دولت در افکار عمومى با نوعى ریزش مواجه شود و نظام را با آسیب‏هاى بى‏شمارى مانند عدم به‏رسمیت شناختن رأى مردم مواجه مى‏کند. 2. ایجاد کمپین‏ها و جنبش‏هاى نوین مجازى: یکى از کارکردهاى اینترنت، شکستن فضاها و قالب‏هاى اجتماعى سنتى است. بر خلاف فضاهاى واقعى که با نوعى محلى‏گرایى و شناساگرایى مواجه هستیم، در فضاى مجازى، زمان و مکان یارگیرى‏ها بسیار گسترده شده است و ایجاد جنبش‏هاى نوین اجتماعى و سیاسى و حتى حامیان محیط زیست براى اثرگذارى بر تصمیمات دولت‏هاى محلى و ملى از این طریق نیز دنبال مى‏شود. در چنین شرایطى احساس مى‏شود که دولتمردان دولت یازدهم براى حفظ بدنه‏هاى جامعه مجازى که در زمان انتخابات ریاست‏جمهورى با راه‏اندازى کمپین‏هاى فیس‏بوکى و توئیترى «روحانى مچکریم» به حمایت از آن‏ها برخاستند، ادامه دهند و به این جنبش‏ها براى پشتیبانى از فعالیت‏هاى خود در عرصه داخلى نیازمندند و تاکنون در کمپین‏هاى فیس‏بوکى متعددى که پس از دولت یازدهم ایجاد شده است این فضاها دنبال شده است، کمپین‏هایى مانند؛ کمپین حمایت از آقاى توفیقى براى وزارت علوم، کمپین برکنارى رؤساى دانشگاه‏هاى علامه (آقاى شریعتى) و دانشگاه تهران (آقاى فرهاد رهبر)، کمپین آزادى زندانیان، کمپین رفع فیلترینگ فیس‏بوک، کمپین نه به تحریم و. . . 3. تبدیل گفت‏وگوهاى ملى به رویکردهاى فیس‏بوکى: نظام جمهورى اسلامى به‏عنوان یک کشور انقلابى داراى رویه و اصول ثابتى در حمایت از اسلام، مسلمانان و به‏رسمیت نشناختن معادلات مجهول بین‏المللى بوده و همواره در مذاکرات بین‏المللى سه محور عزت، حکمت و مصلحت را مد نظر قرار داده است. در رویکرد فیس‏بوکى دولت یازدهم که با یک حمایت رسانه‏اى و پشتیبانى فکرى در حوزه رسانه در حال انجام است، تلاش مى‏شود که خطوط قرمز دولتمردان در موضوعات سیاسى و فرهنگى نادیده گرفته شود و عمومیت‏بخشى به حوزه‏هاى تخصصى میان سران مملکتى در دستور کار قرار بگیرد. 4. فرصت‏آفرینى براى اغیار: رسانه‏ها و جریان‏هاى ضدانقلاب در سال‏هاى گذشته به‏دنبال آن بوده‏اند که فضاى سیاسى داخل کشور ما را متأثر از تحلیل‏ها و نظرات غرب‏مدارانه خود کنند. این جریان‏هاى همسو با آمریکا و رژیم صهیونیستى همواره به‏دلیل پناه‏گرفتن در پشت رسانه‏هاى معاند نظام در تلاش بوده‏اند که افکار عمومى داخل کشور و مسؤولان سیاسى را تحت تأثیر قرار دهند و اکنون باتوجه به این‏که فضاى اشتراک‏گذارى و بازنشر دیدگاه‏ها در فضاى فیس‏بوک و شبکه‏هاى اجتماعى وجود دارد، این فرصت براى معاندان نیز حاصل شده است که به‏راحتى، تحلیل‏هاى مغرضانه خود را در صفحات فیس‏بوک مسؤولان سیاسى کشور ما منتشر کنند. پرسش: مشکلات احتمالى دیپلماسى فیس‏بوکى براى دولت چیست؟ 1. ناامن بودن شبکه‏هاى اجتماعى مجازى: یکى از مسائلى که همواره کاربران معمولى جامعه اطلاعاتى با آن مواجه بوده است، سرقت هویت‏ها و جنگ هویتى است که حریم ناامن اینترنت باعث مى‏شود هویت افراد و اطلاعات داخلى آنان به‏راحتى مورد سوءاستفاده قرار گیرد و یا مورد حمله هکرها و جایگزینى مطالب غیرواقعى در آن شود. همانگونه که در هفته‏هاى گذشته، صفحات اینترنتى ظریف، وزیر خارجه و خانم افخم، سخنگوى وزارت خارجه مورد هجمه هکرها قرار گرفته است. 2. دامن‏زدن به چندصدایى در درون دولت: عدم تمرکز و بروز دیدگاه متفاوت راجع به یک موضوع مى‏تواند به ایجاد انشقاق در دولت تبدیل شود و به‏همین‏دلیل است که مشاور رسانه‏اى رئیس‏جمهور از برخى وزرا خواسته است تا بدون هماهنگى با وى، در هیچ برنامه تلویزیونى حاضر نشوند. تداوم انتشار سخنان متعدد هیئت دولت در آینده ممکن است دولت را با دردسرهاى جدیدى در پاسخگویى به افکار عمومى مواجه کند.

نظرات

نظرات شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.