پایگاه خبری و تحلیلی بیرجند رسا : سلام عرض میكنم به محضر برادران و خواهران عزیز و سلام به همهی مجاهدان و شهیدان تاریخ انبیاء، تاریخ عدالتخواهی و جبههی تاریخی و تمامنشدنی نبرد حق و باطل، عدل و ظلم در طول تاریخ؛ در محفل خوبان از لشكر خوبان قرار شد سخنانی عرض بشود خدمت رفقا. در مقابل نقاط قوتی كه در دوران انقلاب و دفاع مقدس بود كه شما با نمونههایی از آن در این نوع كتابها آشنا میشوید، به یك نقطه ضعف بزرگ انقلاب اشاره كنم كه چرا روشنفكران ما، هنرمندان، نویسندگان، فلیمسازان و رماننویسان نمیتوانند سهم خودشان را و حقی كه بر گردن آنها در برابر این همه معنا و حماسه است به درستی ایفا كنند؟
دچار توهم بودیم كه جهاد و شهادت مخاطب ندارد
نكتهی اول را با این اعتراف میخواهم شروع كنم كه من در این ۲۰، ۲۵ سال تقریباً هیچ كتابی از كتابهای خاطرات كه برادران رزمندهی ما نوشته بودند را ننشستم از اول تا آخر بخوانم. یك دلیلش شاید این بود كه بعضی كتابهایی كه قبلاً میدیدم، جاذبههای هنری و نویسندگی را در آن نمیدیدیم و صرفاً نقل وقایع بود. وقایع را هم كه خود ما تجربه كردیم. با خودم میگفتم زمان و مكان و اشخاص را كه جا به جا كنم، اینها همان چیزهایی است كه خودمان دیدیم و معمولاً هم همانطور بود. ولی به دو دلیل علاقهمند شدم كه بعضی از این كتابها را به طور جدی بخوانم. یكی تیراژ بالای این كتابها بود كه برخلاف آنچه كه به ما القاء میشده در تمام این ۳۰ سال و خودمان هم دچار این توهم بودیم كه دورهی جهاد و شهادت و انقلاب و آرمانگرایی گذشته و اینها مخاطب ندارد، بنابراین مشتری هم ندارد. ولی وقتی دیدم بعضی از این كتابها در حال رسیدن به چاپ صدم، صد و بیستم، صد و پنجاهم هستند، این نشان میدهد كه یك واقعیتی در جامعه وجود دارد كه ما از آن به كلی غافلیم و جای درست و نادرست، واقع و ناواقع كاملاً در ذهن ما معكوس شده است و كسانی كه تلاش كردند ما را از این دستمایه و سرمایهی عظیم مأیوس كنند، موفق شده بودند.
رهبر انقلاب: اينكه تصور بشود كه هنر دفاع مقدس در جامعهى ما مخاطب ندارد، طالب ندارد، اين هم خطاى بزرگى است ... تحقيقاً پرمشترىترين آثار هنرى بعد از انقلاب در زمينههاى مختلف، آن آثار هنرى است كه مربوط به دفاع مقدس بود؛ چه در زمينهى فيلم و سينما، چه در زمينهى كتاب، خاطره، داستان.
(۸۸/۶/۲۴)
در حالیكه بعد ما دیدیم كه پرفروشترین كتابها، رمانها، خاطرات كه نیمه خاطره و نیمه رمان هستند مثل همین كتاب و پرفروشترین فیلمها در كشور ما اتفاقاً علیرغم اینكه معمولاً آماتورند، ضعفهای فنی دارند و میتوانند بهتر از این باشند، ولی پرفروشترین و پرمخاطبترین كتابها، فیلمها و رمانها در جامعهی ما همینها هستند. اتفاقاً بیشترین مخاطبشان هم همین نسل جدیدی است كه همه، ما را از اینها میترسانند كه آقا اینها دیگر كاری ندارند، دوره عوض شده، نسل عوض شده، عصر عوض شده.
شما مقتلخوانان انقلاب هستید
دلیل دوم، حساسیت در حد وسواس رهبری در باب جدیت نشاندادن در مورد یك چنین كتابهایی است كه همهی ما در این سالها دیدیم و شنیدیم. البته این حساسیت تازگی ندارد. از دوران ریاست جمهوری ایشان برای كتابهای جنگ، رمان انقلاب، سینمای انقلاب، سینمای دفاع نه اینكه تذكر میدادند بلكه به اصطلاح مشهدیها «پرپر» میزدند. ۲۰، ۲۵ سال، ۳۰ سال پیش اثری از ایشان هست كه در آن میگویند انقلاب بدون رمان نمیشود. انقلاب روسیه و انقلاب فرانسه با رمانهایشان معرفی شدند. یا بدون فیلم خوب نمیشود. باید پنجاه تا، صد تا فیلم قوی راجع به فیزیك و متافیزیك انقلاب و جنگ از دوران مبارزات قبل از انقلاب، دوران مبارزات چریكی، زندانها و فداكاریها، تبعیدها تا سال ۵۷ كه نمونهی منحصر بفرد در تاریخ است ساخته شود. هیچ انقلاب دیگری اینطور اتفاق نیفتاده، نه قبل و نه بعد. انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه هم به معنای انقلاب اسلامی سال ۵۷ نبودهاند. هیچ وقت ملتها این طور بیرون نمیآمدند و بعد هم اتفاقاتی كه بعدش افتاد در آن هشت سال، ترورها، جنگ تحمیلی، تحریمها و مسائلی كه تا همین الان دارد اتفاق میافتد. ما هنوز در متن انقلابیم و انقلاب تمام نشده است.
شما فرض كنید این نكاتی كه الان در این كتاب لشكر خوبان یا كتابهایی شبیه این آمده است، اگر همینها را هم ننویسند، دیگر تمام میشود. با تاریخ میرود و باد آن را میبرد. پیش خدا محفوظ است، اما پیش خلق، هیچ. دوباره نسلهای بعدی باید از صفر شروع كنند و آنها میروند به جای رمان جنگ، رمان ضد جنگ میخوانند. فكر میكنند كه آنها واقعیت دارد. خاطرات كسانی را میخوانند كه در عمرشان در دو عملیات هم شركت نكردند. من این آقایان و خانمهایی كه خاطرات میگویند و یا خاطرات را به یك متن خوب نوشتاری و منسجم تبدیل میكنند، به مقتلخوان تشبیه میكنم. اینها مقتلخوانان انقلاب اسلامی و دفاع مقدساند.
فقر شدید در حوزه رمان و فیلم دفاع مقدس داریم
اگر اینهایی كه ماندند و این مظلومیتها و فداكاریها را دیدند، اینها را نگویند و ننویسند، ۱۰ سال دیگر، ۲۰ سال دیگر تمام میشود. یعنی تمام این كارهای بزرگ در زمان خودش خفه میشود و تمام میشود. بنابراین این یك جهاد بسیار مهم و مقدسی است و باید حتماً به آن توجه كرد. آنهایی كه جبهه هم بودند، نگویند ما خودمان بودیم. چون من هم همین تصور را داشتم. تصاویری كه در همین كتاب آمده برای خود من كاملاً آشنا بود. سرما، گرما، ترس، امید، تفاوت ایمان بچهها با هم، تفاوت ایمان خود یك شخص در مقاطع مختلف، آن گرمای درون كه چطور سرمای بیرون را خنثی میكرد، صحنهی گریهی بچههایی كه از غواصی حذفشان میكردند به این دلیل كه فیزیك بدنشان نمیكشید و از حضور در خطشكنی محروم میشدند، احساسهای خوب و بد، ترس و امید، تشنگی، گرسنگی، خستگی، خطر، تنهایی و از آن طرف برادریها و برادرماندنهای این بچهها، فداكاریهای گمنامهایی كه در تاریكی جز خدا ندید و ندانست و نخواهد دانست. آنها را هیچكس و هیچ جا دیگر ننوشته كه چه كارهای عظیمی بچهها در تاریكیهای هور، در قلههای كردستان، در دشت فكه، در نخلستانهای آن، در اروند، زیر ۷۲ ساعت بمباران شیمیایی و در شرایط مختلف صورت گرفت.
«انقلابِ كمكار» تعبیری است كه خود ایشان به كار بردهاند كه این انقلاب متأسفانه در عرصههای مختلفی خوش درخشید، ولی انقلاب اسلامی ایران به عنوان تنها انقلاب دینی در عصر جدید و موفقترین انقلاب كه نظامسازی كرد، با این همه موفقیت متأسفانه در این زمینه یكی از ضعیفترین و كمكارترین انقلابهای دنیا بوده است. به استقبال رمان و قصهی انقلاب برویم. این كار زمین مانده.
در هیچ انقلاب و جنگهای دیگری این وقایع وجود ندارد. كشورهای دیگر هنوز دارند برای جنگ جهانی دومشان برای چهار سال كه همهاش جنگ قدرت بود، قهرمانهای دروغین میسازند. هنوز هزاران فیلم سینمایی و رمان میسازند. هر بار هم به تناسب فضا و منافع جدید، دروغهایی وارد آن میكنند. اما ما دچار فقر شدید فیلم و رمان و حتی تبدیل خاطرات شفاهی به خاطرات كتبی هستیم. من وقتی این كتابها را كه میبینم، از این جهت خوشحال میشوم كه بالاخره یك چیزهایی برای ۵۰ سال و ۱۰۰ سال بعد دارد ثبت میشود و یا ترجمه شده و به جاهای دیگر فرستاده میشود. اما در عین حال تأسف میخورم برای هزاران هزار كتاب دیگری كه به همین سبك میتوانست منتشر بشود و نشد.
همانطور كه پیشرفت انقلاب در صنایع موشك و ماهواره و صنایع نظامی از بستر دفاع مقدس شروع شد؛ یعنی اینها تجربهی انباشتهی آن هشت سال دفاع مظلومانه بود كه بچهها با دست خالی میجنگیدند. چون با دست خالی مجبور بودی اختراع كنی. من میگویم همانطور كه در آن عرصهها با تجربهی مظلوم بچههای انقلاب و جنگ ركوردهای جهانی را شكستیم، شاید بشود در حوزهی رمان و فیلم هم باز از همینجا ركوردهای جهانی را شكست.
تصویری كه دشمن میخواست از مجاهد بسازد
نكتهی مهم دیگر كه انتشار و خواندن این كتابها را پرمعناتر و راهبردیتر میكند این است كه برخی خواستند بهخصوص بعد از جنگ و بعد از امام رحمهالله یك تصویری از مجاهدان و شهیدان و از انقلابیونی كه جانشان را كف دستشان گرفتند و بدون طمع در آتش رفتند، بسازند. بخشی از اینها از طرف دشمنان حرفهای داخلی و خارجی انقلاب و كسانی كه در داخل اصلاً مبانی انقلاب امام را از اول قبول نداشتند صورت گرفت. گروهی یا جزو متحجرین بودند كه معتقد بودند این انقلاب اشتباهاً درتاریخ رخ داده است. یك عده هم انقلابیون فرسوده بودند؛ آدمهایی كه قبلاً انقلابیون فداكاری بودند. سهم داشتند و دارند در این انقلاب، از قبل از انقلاب و اول انقلاب، اما كمكم خسته شدند، شك كردند، گفتند نكند این راه، این مسیری كه ما میرویم، راه درستی نبوده و نیست. آیا اصلاً به مقاومتش میارزد یا نمیارزد؟
مجموع اینها یك فضایی ایجاد كرد كه گویی بچههای فداكار، حالا بدهكار شدند. باید توضیح میدادی كه آقا ما غلط كردیم رفتیم جبهه! یك تصویرسازیای شد از این بچهها كه گویی یك مشت آدمِ خوبِ نفهم روی دست ما ماندهاند و متأسفانه در جنگ شهید نشدند و مانع پیشرفتند. اینها اهل نوستالژیاند. با این تصویرسازی میخواستند كه جنگ، جهاد، دفاع و شهادت تبدیل به نوستالژی بشود و نه یك سیرهی دائمی و یك تكلیف همیشه زنده. یك كسانی كه دورهشان گذشته، دههی شصتیهای سادهلوح، همه چیز را سیاه و سفید میبینند فقط، همهی مشكلات جامعه را میخواهند با آهن و چكش حل كنند، جامد، منجمد، بیدست و پا برای جامعهی پساجنگ. و بعد تقسیم بشوند. یك عدهشان پشیمانند، موج مردهای است، نسل سوختهای است، یك مشت بدبخت بیچاره كه دارند تقاص آن دوران را میدهند، یا یك عده عقدهای، انتقامجو، طلبكار كه میخواهند طلبشان را از مردم بگیرند. دیدید بعضی فیلمها كه مینویسند، اصلاً شاخص آدمی كه در جبهه بوده، از همه طلبكار است، متعادل بلد نیست زندگی بكند اساساً. این تصویر مجاهد، یك چنین تصویری است. تصویری كه امام در وصیتنامهاش میگوید من به شما افتخار میكنم، به بچههایی كه این جور رفتند در صحنه.
وقتی انقلاب روسیه محقق شد، كمونیستها در طول ۱۰، ۱۵ سال آن قدر كتاب و فیلم و قصه و جزوه برای ردههای مختلف راجع به مبانی فكری انقلاب نوشتند كه در كشورهایی كه باد انقلابشان به آنجا رسید، دیگر جوانها به مردم احتیاج نداشته باشند و از كتابها استفاده كنند. این كتابها نسل ساخت، فرهنگسازی كرد، گفتمانسازی كرد و فضای جامعه را تغییر داد.
اتفاقات بین ما و آمریكا سوء تفاهم نبود
یك تفكری پیدا شد كه بیایید در شعارها، در اهداف و خاكریزها یك تغییراتی به وجود بیاوریم. تغییر هویت هم اِشكال ندارد. اینها را هم دشمن نبینیم؛ اینها رقیبند نه دشمن. بعد از مدتی گفتند كه اینها رقیب هم نیستند، شریكند. كمكم حتی كسانی گفتند كه اینها متحد ما هستند. یعنی دشمن تبدیل شد به رقیب، بعد به شریك، بعد به متحد و معنیاش این بود كه آقای خمینی یك كمی تند رفت و این نبرد با استعمار و صهیونیسم كه از سال ۴۲ میگفت اسرائیل باید از بین برود، تا آخر عمرش هم گفت، و مبارزه با بیعدالتی و فساد داخلی و دفاع از ارزشهای اخلاقی و انقلابی، اینها همه توهم است و مربوط به دوران عدم بلوغ است.
میخواهم بگویم این كتابها از این جهت هم یك پادزهر خوبی است برای كسانی كه با این تصویر آمدند جلو و بعد خواستند و میخواهند نتیجه بگیرند كه بله، یك دورهای دورهی فداكاری و آرمانگرایی و عشقبازی و جهاد و شهادت بوده در دههی ۶۰ و در زمان امام رحمهالله اتفاق افتاد و مدام برای ما هزینه داشت؛ موشكاندازی، تحریمها، جنگ و ترور. مثل اینكه تقصیر ما بوده و نه تقصیر دشمن. اینها سوءتفاهمی بوده و اِشكال از این طرف بوده است. ما زیادهروی كردیم. حالا دیگر بروید خانههایهتان. بسیجی خوب، بسیجی مرده است. امام رحمهالله در وصیتنامهشان میگویند هیچ كدام از این درگیریها سوءتفاهم نبود. همهی اینها نبرد بر سر حق و باطل و عدل و ظلم بود. كدام سوءتفاهم؟ اصلاً عین این عبارت را امام دارد در صحبتهایش كه هیچ سوءتفاهمی بین ما و آمریكا نبوده است. آنها میدانند چرا با ما درگیر شدند و ما میدانیم چرا با اینها درگیر شدیم.
چرا رهبری تقریظ مینویسند؟
حالا در بخش اصلی عرایض من میخواهم توجه بدهم دوستان را به حساسیتی كه شخص رهبری داشتند. رهبری كتابها را با این همه مشغله خط به خط، صفحه به صفحه میخوانند، تقریظ میزنند، حاشیه میزنند، اشكالات فنی میگیرند و بعد میخواهند كه اعلام شود؛
چرا؟ برای اینكه این خاكریز سوراخ است. این قسمت خاكریز انقلاب خراب است. یادم هست در عملیات بدر یك خاكریزی بود كه در سه طرف آن دشمن وجود داشت. پشت سر هم ۳۰ كیلومتر باتلاق بود. آدم زندهی سالم، هفت هشت ده نفر بیشتر نبودند. یكی از این بچهها آر.پی.جی میگذاشت اینجا، ۱۰ متر آن طرفتر یك تیربار، ۵۰ متر آن طرفتر یك تیربار دیگر و آر.پی.جی. خدا شاهد است یك نفری خودش انجام میداد چون آدم سالمی كه بتواند پشت خاكریزِ «چهارراهِ خندق» بدود نبود. میگفت من میدوم و میزنم كه دشمن آن طرف فكر كند هنوز پشت خاكریز كسی هست. الان آن خاكریزِ چهارراه خندق همین خاكریز سینمای انقلاب و دفاع مقدس و رمان انقلاب اسلامی است.
وقتی انقلاب اكتبر روسیه محقق شد، كمونیستها در طول ۱۰، ۱۵ سال آن قدر كتاب و فیلم و قصه و جزوه در سطوح مختلف برای ردههای مختلف راجع به مبانی فكری انقلاب نوشتند كه در كشورهایی كه باد انقلابشان به آنجا رسید، دیگر جوانها به مردم احتیاج نداشته باشند و از كتابها استفاده كنند. این كتابها نسل ساخت، فرهنگسازی كرد، گفتمانسازی كرد و فضای جامعه را تغییر داد.
این كتابها پادزهر خوبی است برای كسانی كه خواستند نتیجه بگیرند كه یك دورهای دورهی فداكاری و آرمانگرایی و جهاد و شهادت بود و مدام برای ما هزینه داشت؛ مثل اینكه تقصیر ما بوده و نه تقصیر دشمن. ما زیادهروی كردیم. حالا دیگر بروید خانههایهتان. امام در وصیتنامهشان میگویند هیچ كدام از این درگیریها سوءتفاهم نبود. همهی اینها نبرد بر سر حق و باطل و عدل و ظلم بود.
انقلابِ كمكار در تولید ادبیات
در ۳۰، ۴۰ سال گذشته چقدر ایرانیها نشستند راجع به مبانی فكری انقلاب شوروی به فارسی كتابها و رمانهای خوب نوشتند و خوب ترجمه كردند. انصافاً بهترین قلمها، بهترین استعدادهای ادبی ایران در طول چند دهه فقط صرف بازنویسی آثار كمونیستی شد. برای اینكه اینها اصلاً جاذبه و انگیزهی دیگری در برابرشان نبود. بعد روشنفكرهایی كه به لحاظ فكری با اینها ارتباط پیدا میكردند، اشباع میشدند. اگر كسی هم استعدادی داشت و جوششی داشت، خودش را با آنها تطبیق میداد.
«انقلابِ كمكار»، تعبیری است كه خود ایشان به كار بردهاند كه این انقلاب متأسفانه در عرصههای مختلفی خوش درخشید، ولی انقلاب اسلامی ایران به عنوان تنها انقلاب دینی در عصر جدید و موفقترین انقلاب كه نظامسازی كرد، و علیرغم اینكه اِشكالات زیادی داریم و باید خودمان را اصلاح كنیم و خودانتقادی كنیم، اما این انقلاب با این همه موفقیت متأسفانه در این زمینه یكی از ضعیفترین و كمكارترین انقلابهای دنیا بوده است.
من به نمایندگی از بچههای جنگ میخواهم یك تقریظی بزنم به تقریظهای ایشان و این كتاب و كتابهایی از این قبیل كه به استقبال رمان و قصهی انقلاب برویم و قدم بعدی را آنهایی كه اهل این مسائلند و ادعا دارند یا ندارند باید بردارند. این كار زمین مانده. والسلامعلیكم ورحمةالله