کدخبر: ۹۲۳۷
۰۲ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۱۹:۰۰
چاپ

پاسخ به شبهات غدیر

علی (ع) در حجه الوداع و واقعه غدیر حضور نداشت

علی (ع) در حجه الوداع و واقعه غدیر حضور نداشت

بیرجند رسا- پیامبر(ص) تا حدی دست علی (ع) را بالا برد که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد. به علاوه برخی در خبر آیه اکمال آورده اند پیامبر(ص) و علی(ع) هنوز از هم جدا نشده بودند که این آیه نازل شد.

به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی بیرجند رسا به نقل از شبستان: فرا رسیدن عید سعید غدیر و سالروز به ولایت رسیدن امیرالمومنین (ع) بهترین فرصت است تا به گوشه ای از غرض ورزی ها و شبهه افکنی های دشمنان درباره این واقعیت عظیم تاریخی پاسخ داده شود. از این رو در گفتگو با محمدعلی موحدی، مدرس درس خارج امامت و معاون پژوهشی موسسه کانون خورشید در این باره به گفتگو پرداخته ایم که در ذیل می آید:   یکی از شبهاتی که غرض ورزان درباره واقعه غدیر مطرح می کنند این است که حضرت امیرالمومنین (ع) در حجه الوداع و متعاقب آن در واقعه غدیر حضور نداشته اند، چه پاسخ متقنی در این باره می توان ارائه کرد؟ این شبهه خیلی کارشناسی نشده است و مطرح کننده آن فخر رازی است که البته از چنین شخصیتی طرح این شبهه بعید است. اما این که وهابیت امروز بر این طبل می کوبد که علی(ع) در حجة الوداع حضور نداشته است، مردود است چرا که وقتی ما خبر غدیر را بررسی می کنیم با دو عبارت در متن خبر برخورد می کنیم که بدون نیاز به مراجعه به قرائن روایت، وجود ایشان را به صورت قطعی در حجة الوداع ثابت می کند؛ نخست «هذا علی؛ این علی»، این عبارت نشان می دهد که حضرت علی(ع) در نزدیکی پیامبر (ص) حضور داشته اند که پیامبر(ص) اشاره می کنند و می فرمایند این علی (ع)، دوم و مهمتر از آن عبارتی که تقریبا تمام حفّاظ و حدیث نگاران پیش از آنکه عبارت فهذا علی را ذکر کنند، عبارت «فأخذ بید علی» است و برخی حتی اشاره کرده اند که پیامبر(ص) تا حدی دست علی (ع) را بالا برد که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد. به علاوه برخی در خبر آیه اکمال آورده اند پیامبر(ص) و علی(ع) هنوز از هم جدا نشده بودند که این آیه نازل شد یعنی در واقع چهار شاهد داریم که عبارتند از: هذا، آخذ بید علی، آشکار شدن سپیدی زبر بغل پیامبر (ص) و امام علی(ع) و نازل شدن آیه اکمال؛ این چهار شاهد نشان می دهد حضرت علی (ع) در حجة الوداع حضور داشته اند و این حضور در اخبار متواتر معنوی و مفید قطع است. هر چند که قرائن دیگری نیز مانند حدیث تهنیت که خلیفه دوم و سایر اصحاب به حضرت امیر در غدیر به ایشان تبریک گفتند، باید به چهار مورد فوق اضافه گردد. نظر ائمه چهارگانه اهل سنت در این باره چیست؟ ائمه چهارگانه اهل سنت، ائمه فقهی ایشان هستند و غدیر موضوعی است کلامی. الان آثار مستقلی از ابوحنیفه، و شافعی نداریم، و موطاء مالک هم که اثری حدیثی فقهی است طبیعتاً روایتی در باب غدیر ندارد. اما احمد بن حنبل روایت احتجاج علی (ع) در رهبری را آورده و طبق متن روایت نشان می دهد احمد بن حنبل نسبت به حضور علی (ع) در واقعه غدیر اعتماد حاصل کرده که آن خبر را در مسند خود جمع آوری کرده است. احمد بن حنبل خبر احتجاج حضرت را نیز آورده است که در این خبر علاوه بر آن که به غدیر و حضور حضرت تاکید شده است، معنا و دلالت حدیث غدیر را هم می توان از آن به روشنی فهمید. زیرا در خبری که احمد در مسند اورده حضرت به حق خود مبنی بر تصدی خلافت به خبر غدیر احتجاج کرده اند و این نشانگر آن است که خبر غدیر بر خلافت و رهبری حضرت دلالت دارد که شئون اولی بودن است. اما چون این موضوع فقهی نیست وجهی ندارد آراء امامان فقهی آنان را بدست آوریم اگر بخواهیم به امامان کلامی اهل تسنن مانند ایجی و تفتازانی نگاه کنیم آنها حضور حضرت را در غدیر منکر نشدند. ائمه و حفاظ حدیثی اهل تسنن هم مثل ترمذی و نسائی و ابن ماجه و حاکم و بسیاری دیگر به غدیر و حضور حضرت اشاره کرده اند و آن را مسلم دانسته اند. اما این شبهه ایراد جدی دیگری نیز دارد، اصلا فرض را بر آن بگیریم که حضرت (ع) در غدیرخم حضور نداشتند، این دخل و ربطی به حدیث غدیر ندارد؛ آیا نمی شود در غیاب فردی او را به رهبری افرادی منصوب کرد؟ آیا همه باید حاضر باشد؟ همه علی (ع) را می شناختند و در میان صحابه پیامبر (ص) تنها ایشان نام علی را داشتند و این در حالی است که در میان صحابه بیست و نه تن به نام عُمر و 27 تن به نام عثمان بودند. پس حضور و عدم حضور در حج الوداع اشکالی به ادعای شیعه درباره ماجرای غدیر وارد نمی کند لذا این شبهه چون قابل دفاع نیست و ثمره ای ندارد، وهابیت روی این موضوع مانور خاصی ندادند. آنچه که شیعه و سنی قائل هستند حضرت (ع) در سفر پیامبر(ص) از مدینه به مکه حاضر نبودند و ایشان از یمن به مکه آمدند و شاید این نکته تاریخی را اینها یا اشتباه برداشت کردند یا تغافل ورزیده و خواستند بگویند ایشان در غدیر خم حضور نداشتند. برخی می گویند غدیر به انتخاب امیرالمومنین (ع) به امامت ارتباط نداره نه خلافت؛ چگونه می توان به این موضوع پاسخ داد؟ یک شبهه در این زمینه مطرح است و البته من ندیدم وهابیت آن را مطرح کنند و در واقع برخی قدمای اهل سنت به آن بودند. آنها کسانی بودند که نمی توانستند غصب خلافت توسط صحابه را بپذیرند و همین طور نمی توانستند پاسخی به دیدگاه شیعه که آن را پذیرفته بودند، بدهند. بنابرین می خواستند جمعی بین ادعای شیعه و سنی کنند و آمدند امر امامت را از خلافت تفکیک کردند و گفتند امامت، خلافت باطنی و معنوی است - البته آن را هم تعریف نکردند – و خلافت امری ظاهری و رهبری ظاهری امت اسلامی است که آن بدون تردید از مسلمات تاریخ است که ابوبکر و عمر پیش از علی (ع) آن را به عهده داشتند به این ترتیب می خواستند جمعی ببندد و بگویند بله علی (ع) امام هست اما به صورت باطنی. البته این مورد قبول شیعه و سنی و وهابیت قرار نگرفت و قابل دفاع نبود و حرف عجیبی است و این نکته بسیار مهم است که هر واژه ای که در لغت و دائرة المعارف عرب پیدا کنید که معنای امام، سرپرست، جانشین، رهبر باشد، پیامبر(ص) درباره حضرت امیرالمومنین (ع) آن را به کار برده اند؛ این واژه ها عبارتند از: وصی، مولا، خلیفه، ورث، وزیر و همه عبارت هایی که ممکن است در این معنا به کار رود. پیامبر(ص) تا حدی به ایشان وصی می گفتند که اگر امروز به برخی فرهنگ لغت های عربی واجعه شود، در مدخل وصی نوشتند که یکی از صفات حضرت علی (ع) بوده و صحابه ایشان را با این صفت می شناختند. اما درباره بحث خلافت، حدیثی داریم که به آن احتجاج می کنیم که البانی در آثار خود آن را تصحیح کرده است – اهل سنت شش کتاب دارند که به آن صحاح ستّه می گویند که از میان آن دو کتاب صحیحین است که صحیح مسلم و صحیح بخاری است که این دو از نظر اهل سنت، اصح کتاب ها پس از قرآن هستند و تمام این دو کتاب را قبول دارند که از پیامبر(ص) است و هر فرد به آن قسم بخورد، قسمش صحیح است و هر کس آن را با خود داشته باشد تبرک بوده و از غرق شدن در امان می ماند و تقدس عجیبی برای آنها دارد و اگر حکمی در صحیح بخاری آمده باشد که خلاف آن در قرآن ذکر شده باشد، حکم صحیح بخاری را می پذیرند که این نکته را فخر رازی در تفسیر به نوعی گفته است؛ او در ذیل آیه وضو اعتراف می کند که وضو گرفتن به سبک اهل سنت اشتباه است و قرآن خلاف این را می گوید و پاها را باید مسح کرد نه شست؛ ولی می گوید چون سنت این حرف را می زند و بخاری گفته است، ما عمل به حکم او می کنیم، این کتاب ها که تا این حد برای آنها اهمیت دارد، البانی جرات کرد احادیث ضعیف آن را جدا کند و امروز وقتی ما به وهابیت حدیثی از بخاری با این عظمت می خوانیم، می گویند نظر البانی در این باره چیست؟ اگر البانی تصحیح کرده است قبول کنیم – البانی این خبر را که پیامبر (ص) خطاب به علی (ع) فرمود:" یا علی! أنت خلیفتی فی أُمتّی من بعدی علی کل مومنٍ" تایید می کند و این حدیث راه را به کلی از هر جهت بر مخالفان بسته است. چه منطقی پشت این شبهه افکنی ها نهفته است؟ قرار نیست شبهه افکن ها حتما منطقی برای شبهه خود داشته باشند و حقی را بیان کنند اتفاقا چون حرف ناحق و غیرمنطقی می گویند، تناقض در میان کلامشان وجود دارد. همه خبرهایی که داریم انت ولیی من بعدی، انت وصیی من بعدی، انت خلیفتی من بعدی، آنها می گویند منظور از من بعدی، بعد از عثمان است! واضح نیست که چگونه به این معنا دلالت می کنند. هیچ عربی از «من بعدی»، «من بعد عثمان» را نمی فهمد! در پاسخ به این سخن سخیف روایت یاد شده «علی کل مومنٍ» را باید بیاوریم که البانی هم صحت آن را پذیرفته. قطعا اهل سمنت خلفای اول و دوم را در دایره مومنان فرض می کنند؛ یعنی حضرت علی(ع) بر آنها حکومت و سرپرستی دارد پس در نتیجه نمی شود هم حضرت بر آنها خلافت داشته و هم آنها بر حضرت. لذا خبر «خلیفتی من بعدی علی کل مومن» به روشنی ثابت کننده­ی مدعای شیعه است. آیا مولا در خبر غدیر معنایی جز سرپرست دارد؟ ادعای شیعه بر این نیست که خبر غدیر چیزی غیر از این را اثبات کند که کلمه مولا یا اسم مکان است به معنای محل ولایت یا مصدر میمی است به معنای ولی، این در خبر غدیر به معنای «أولی» به این معنا کسی که از خودش به خودش سزاوارتر است به این معنا که اگر به کسی بگوید بمیر، بای بمیرد و این عبارت در قرآن در آیه "النبی أولی بالمومنین من انفسهم؛ پیامبر از مومنین به خودشان سزاوارتر است"یعنی آنچه که حقوق شخصی و اختیارات یک فرد است، پیامبر(ص) می تواند در این حقوق و اختیارات تصرف کند. ما می گوییم خبر غدیر طبق معنای لغوی مولا این معنا را می دهد و این معنا در حقیقت همان معنای امامت است که هم ولایت در تکوینی و هم ولایت تشریعی را می رساند. در واقع امامت که دو شق دارد در زیر پرچم اولی بودن قرار می گیرد که پیامبر (ص)پیش از خبر غدیر به آن اشاره کرده و می فرماید:"الست أولی بکم من انفسکم؟ قالوا: بلی. فمن کنت مولاه فهذا علی مولاه" پس از خبر غدیر أولی به تصرف بودن را درمی یابیم که هم در تکوین و هم تشریع که همان موضوع امامت بودن را تشریح می کند.

نظرات

نظرات شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.