بیرجندرسا-خداوند متعال سرنوشت انسان را به گونهای رقم زده است كه در دامن طبیعت رشد كند و به طور كامل بدان وابسته و نیازمند باشد. در مقابل طبیعت را نیز طوری آفرید كه در خدمت انسان قرار گیرد و نیازهای وی را برآورد و زمینهساز حیات و بقای او باشد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بیرجندرسا به نقل از تبیان,
گیاهان در قرآن
قرآن به مناسبت های گوناگون از گیاهان و فرآورده های گیاهی نام برده است.
خداوند به انجیر و زیتون سوگند یاد کرده است، بر بنی اسرائیل ترنجبین فرستاده، از موز و سدر در بهشت سخن به میان آورده، انگور و انار را ازمیوه های بهشتی معرفی کرده، بر فراز سر حضرت یونس (علیه السلام) کدو رویانده و بیان می کند که چگونه بنی اسرائیل به یک نوع غذا قناعت نورزیدند و از حضرت موسی خیار، سبزی، سیر، عدس و پیاز خواستند. همچنین از گیاهان، درختان و میوه های خاصی نیز سخن گفته شده است.
انار (رمّان)
از این میوه سه بار در قرآن یاد شده است: یک بار در کنار خرما، انگور و زیتون، (انعام: 99) بار دیگر در کنار خرما و زیتون (انعام: 141) و بار سوم از وجود این میوه در بهشت سخن به میان آمده است. (الرحمن: 68)
انجیر (تین)
قرآن یک بار از آن نام برده است و اختصاصاً سورهای را به نام خود دارد. (تین: 1)
انگور (عنب)
به صورت «عنب» و «اعناب» بیش از ده بار در قرآن از آن نام برده شده است: برای تأمل در چگونگی پدید آمدن و رسیدن آن، (انعام: 99) برای تأمل در یکسان نبودن انگورها از نظر کیفیت (رعد: 4) و دیگر بار پدید آمدن آن که از نشانههای خداوندی است. (نحل: 11؛ یس: 34) شربت پدید آمده از انگور که «رزق نیکو» معرفی شده، (نحل: 67) شرط کفار برای ایمان آوردن به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) مبنی بر اینکه باغ انگور داشته باشد، (اسراء: 91) یاد کردی از شخص مغروری که باغ انگورش به خاطر غرورش از بین رفت (کهف: 32 ـ 42) یادکردی از آن به عنوان نعمت الهی، (مومنون: 19) وجود داشتن آن در بهشت (نبأ: 32) و بیان ارتباط بین باران و سرسبزی تاکستان های انگور (عبس: 28) از جمله مواردی است که قرآن از انگور نام برده است.
پیاز (بصل)
قرآن در ماجرای بنیاسرائیل که به یک نوع غذا قناعت نکردند، از پیاز نام می برد؛ چیزی که بنی اسرائیل از حضرت موسی (علیه السلام) درخواست کردند. (بقره: 61)
ترنجبین(منّ)
قرآن سه بار از عطای «منّ و سلوی» برای بنی اسرائیل یاد کرده است. (بقره: 57؛ اعراف: 160؛ طه: 80) اما اینکه مقصود از «منّ» چیست، در میان مفسران اختلاف نظر است.
برخی آن را شیره درخت دانسته و بعضی نان مخصوصی که شب ها بر آن ها فرود می آمده است.
عدهای نیز قارچ را نوعی از آن دانستهاند؛ ولی به نظر میرسد ممکن است بر اثر باران های نافعی که می باریده، درختان آن محیط، صمغ و شیره مخصوصی بیرون می دادهاند و بنی اسرائیل در ضمن گردش خویش به این درختان رسیده و از شیره آن ها استفاده کردهاند.
در قرآن «منّ» سه بار مطرح شده و در هر سه آیه همراه با سلوی آمده است. سلوی همان بلدرچین است. (فاروقی، گیاهان در قرآن، ترجمه احمد نمایی، ص 17)
حنا(کافور)
واژه کافور یک بار در قرآن به کار رفته و در آن از شربتی سخن به میان آمده که با طعم کافور است و اهل بهشت از آن مینوشند. (انسان: 5) اما اینکه کافوری که در قرآن به کار رفته، کافور امروزی است یا نه؟
فاروقی در کتاب «گیاهان در قرآن» پس از بررسی ترکیبات شیمیایی کافور امروزی می نویسد: «کافور دارویی است بسیار سودمند در پزشکی؛ هم برای کاربرد خارجی و هم برای مصرف داخلی، اما برای تهیه غذا و ماده افزودنی به شربت ها مناسب نیست.» (گیاهان در قرآن، ص 17)
وی به این مسئله اشاره می کند که در زمان حمله عرب ها به عراق و ایران، آنان با ماده سفیدی رو به رو می شوند که فکر می کنند نمک است، اما به آن ها گفته می شود این ماده دارویی است که در فارسی به آن کافور می گویند. بر این اساس كافوری كه در قرآن مطرح شده و در عهدین و موارد دیگر نیز به كار رفته، همان «حنا» ست.
طبرسی معتقد است: «کافور اسم چشمهای است در بهشت، ولی گفته شده رایحه دلانگیز شربت بهشتیان همانند کافور است.» (مجمعالبیان، ج10، ص 407)
خارسم (ضریع)
ضریع یک بار در قرآن نام برده شده و آن، غذای دوزخیان است؛ غذایی که نه سیر می کند و نه نیرو ایجاد میکند. خارسم گیاهی است پلید و تلخ که چارپایان آن را نچرند و به دلیل بدمزگی و وجود سمّ در آن حتی به آن نزدیک نیز نشوند. (فرهنگ معین، ذیل واژه خارسم)
خردل
این واژه دو بار در قرآن مطرح شده و در هر دو آیه ضرب المثل خردی و کوچکی به حساب آمده است. (انبیاء: 47؛ لقمان: 16) دکتر معین می نویسد: «گیاهی است ... که دو نوع سفید و سیاه دارد، برگ هایش شبیه برگ ترب ولی کوچک تر از آن است، دارای گل های زرد و دانه های ریز و قهوهای و طعم تند است، دانه های آن را پس از کوبیدن در آب یا سرکه خمیر سازند و با غذا جهت تحریک اشتها تناول کنند.» (فرهنگ معین، ذیل واژه خردل)