بیرجندرسا- قرآن، گذشته از جنبه هدایتیاش، یک منبع مهم دانشی در باب اصول و روشهای تربیتی است برای سنین مختلف، از کودک گرفته تا سالخورده و برای تمامی مراحل زندگی، از پیش از تولد تا هنگامه مرگ.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بیرجندرسا به نقل از تبیان, حق طبیعی هر تربیتپذیری است که تحت هدایت و ارشاد یک مربی آگاه و دلسوز، نخست از نقایص وجودی خود برهد و وانگهی به کمالات لایق خود برسد. و همینطور تکلیف کسانی که نفوس انسانی بهعنوان ودایع و امانات خدا و خلق، بدانها سپرده میشود، این است که نسب به مبانی، مراحل، اصول و روشهای تربیتی، وقوف و آگاهی لازم را تحصیل کنند. ورودیهای تحصیل آگاهیهای لازم برای فرزند پروری، یا دانش دنیاست یا دانش دین. ابزار دانش دنیا سه چیز است: 1. حس 2. عقل 3. شهود. هر این سه هم محدود است و هم خطاپذیر، لذا اطمینان آور نبوده و نیست. اما دانش دین چون از مبدأ وحی سرچشمه میگیرد از هر گونه خبط و خطایی پیراسته است.
یک. معنای واژگانی «تربیت»
بدواً برای هم افقسازی ذهن و زبانمان در محدوده حدود و تعاریف، به تحلیل لغوی و مفهومی واژه"تربیت" مینشینیم. لغت پربسامد "تربیت" را برخی از ریشه "رب ب" گرفتهاند، به معنای پروریدن و برخی از ریشه، "رُبوّ "، به معنای زیادت و فزونی. نویسنده "التحقیق" نیز میان واژههای «ربیء» مهموز و «ربب» و «ربو» فرق نهاده است. از منظر ایشان: «ربیء» به معنای علو و بلندی، «ربب» به معنای کشاندن بهسوی کمال و «ربو» به معنی پذیرش گستردگی و شکوفایی است که نتیجهاش زیادی و فضل باشد
دو. تفاوت «تربیت» با «تزکیه»
کریمه: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَینَکمْ وَتَکاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ»، به تعبیر علامه طباطبایی، و به نقل از شیخ بهایی، به پنج دوره حیات انسانی اشاره دارد:
1. دوره خردسالی (لعب و لهو =بازی وسرگرمی)
2. دوره بلوغ و نوجوانی (زینه= آرایش)
3. دوره جوانی (تفاخر=فخرفروشی)
4. دوره میانسالی (تکاثر فی الاموال=افزونخواهی مال)
5. دوره سالخوردگی (تکاثر فی الاولاد= افزونخواهی فرزند).
از دیدگاه برخی از صاحبنظران، «تزکیه و تربیت, مغایر یکدیگرند, چرا که تربیت, مخصوص دوران کودکی است و تزکیه به دوران خاصی اختصاص ندارد. از سوی دیگر, تربیت با سیئه جمع میشود, حال آنکه تزکیه به هیچ وجه باسیئه سازگار نیست.»
بدینسان، میتوان گفت: چتر مفهومی واژه «تربیت»، تنها دوران کودکی و نهایت نوجوانی انسان را میگیرد به خلاف «تزکیه» که مفهوم آن بر گستره تمامی مراحل و شئون زندگی فرد سایه میافکند.
1. برخورد کریمانه با کودک و نوجوان
در هندسه معرفتی قرآن، اصل کرامت وجودی انسان، که ناشی از مقام خلیفهاللهی اوست، زیرساختیترین اصل تربیتی است. و لقد کرمنا بنیآدم...(اسرا/70). بنابراین تمامی هنجارها و رفتارهای تربیتساز کودک و نوجوان، میبایست مبتنی بر این نگاه صورت پذیرد. قرآن، آنجا که از فرزندخواندگی سخن به میان میآورد، سفارش میکند که آنها را به نام و نسبشان، بخوانید تا کرامتشان حفظ شود.
ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُکمْ فِی الدِّینِ وَمَوَالِیکمْ...(آنها را به نام پدرانشان بخوانید که این کار نزد خدا عادلانهتر است؛ و اگر پدرانشان را نمیشناسید، آنها برادران دینی و موالی شما هستند.) احزاب/7
2. آموزش حیا و تربیت جنسی کودک
اگرچه غریزه جنسی در کودک، ضعیف است اما حریم باز و اتاق خواب بدون قانون والدین، زمینه بیداری زودهنگام این قوه حیوانی را در کودک نابالغ و نوجوان در آستانه بلوغ فراهم میسازد. خداوند در آیه 58 سوره نور، بهمنظور پیشگیری از بلوغ زودرس و بروز انحرافات جنسی بر آموزش حریمنگهداری و تقویت حس حیامندی در کودک تأکید دارد.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، باید کسانی که برده ملکی شمایند و کسانی از شما که به حد بلوغ نرسیدهاند (هنگام ورود به مسکن شخصی شما) سه بار (در سه وقت) اجازه بگیرند (و سرزده وارد نشوند)، قبل از نماز صبح و هنگام ظهر که لباسهای خود را وامینهید و پس از نماز عشا که (این اوقات) سه وقت خلوت شماست، گذشته از این (سه وقت) بر شما و بر آنها گناهی نیست (که بدون اجازه وارد شوند، زیرا) آنها پیوسته (بر حسب ضرورت معاشرت) به دور شما میچرخند (یا شما با یکدیگر کار و رفت و آمد دارید و طلبیدن اذن مشکل است). این گونه خداوند آیات (احکام) را برای شما بیان میکند و خداوند دانا و مصلحتدان است.
3. آشناسازی کودک و نوجوان با اصول دینداری
قرآن در یک خطاب کلی به اهل ایمان میفرماید: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکمْ وَأَهْلِیکمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ (تحریم/6) [ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن مردم و سنگها هستند نگه دارید].
تقوی از مصدر وقایه به معنای خویشتنداری و خودنگهداری است. عرب به سپر میگوید: وقایه. ترجمانی چون پرهیزکاری، برحذرداشتن، خداترسی و...همه از لوازم و فروعات مفهوم تقوا هستند نه اصل مفهوم.
بر مبنای این آیه، پدر ومادر مومن نمیتواند و نباید نسبت به تعلیم معارف دین به فرزندان، کوتاهی بورزند. پیامبران و اولیای الهی در منشها و گویشهای خود با فرزندان، همواره ایشان را به اصول عقاید دینی همچون مبدأ و معاد توجه دادهاند. در این باب، تنها به دو آیه اشاره میکنیم:
آیه اول) وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یعِظُهُ یا بُنَی لَا تُشْرِک بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْک لَظُلْمٌ عَظِیمٌ (لقمان/13) [(به خاطر بیاور) هنگامی را که لقمان به فرزندش -در حالی که او را موعظه میکرد- گفت: «پسرم! چیزی را همتای خدا قرار مده که شرک، ظلم بزرگی است.»]
آیه دوم) وَصَّی بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیعْقُوبُ یا بَنِی إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی لَکمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (بقرة/132) [و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر،) فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند؛ (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند:) «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را برای شما برگزیده است؛ و شما، جز به آیین اسلام [= تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید!»]
4. آموزش احکام و فروعات شریعت به فرزندان
والدین در کنار تعلیم اصول دین، میبایست دستورات و احکام شرایع آسمانی را نیز به فرزندان خود آموزش دهند. صرف آموزش هم به تنهایی کافی نیست بلکه طبق آیه زیر، پافشاری، تأکید، مراقبت و صبر و حوصله بر اجرای تکالیف الهی اعضای خانواده نیز لازم است: وَأْمُرْ أَهْلَک بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیهَا (طه/132) [خانواده خود را به نماز فرمان ده؛ و بر انجام آن شکیبا باش!]
5. مشورت و احترام به رأی و نظر فرزندان
یکی از پیامهای غیرمستقیم ماجرای ذبح حضرت اسماعیل (ع)، مشورتخواهی و تکریم فرزند است: هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید، گفت: «پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح میکنم، نظر تو چیست؟» گفت: «پدرم! هرچه دستور داری اجراکن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت!»(صافات 102/-103)
6. تقویت حس مسئولیتپذیری، شهامت و درایت در فرزندان
ماجرای به آب افکندن حضرت موسی (ع)، توسط مادرش صفورا، از نقطهنظر تربیتی، دربردارنده پیامهای متعدی است از جمله: تقویت حس مسئولیتپذیری فرزند، ایجاد روحیه اعتماد به نفس در فرزند، مهرورزی نسبت به برادر، شجاعت، هوشمندی و درایت در انجام مسئولیت.
مادر به دخترش، «عائده» مأموریت میدهد که وقتی من صندوقچه برادرت را به آب افکندم، آن را تعقیب کن و از دور مراقبش باش!: وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَهُمْ لَا یشْعُرُونَ (القصص/11) و (مادر موسی) به خواهر او گفت: «وضع حال او را پیگیری کن!» او نیز از دور ماجرا را مشاهده کرد در حالی که آنان (فرعونیان) بیخبر بودند.
دختر، از پی صندوقچه رفت و دید فرعون و همسرش، موسی را از آب برگرفتند.
این تفحص و تلاش تا آنجا ادامه یافت که خواهر دریافت فرعونیان در جستجوی دایهای برای کودک شیرخوار هستند. این دختر فکور و شجاع، با هوشمندی ستودنی، جلو میرود و آنها را به دایه ای که همان مادر است، رهنمون میشود.
إِذْ تَمْشِی أُخْتُک فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکمْ عَلَی مَنْ یکفُلُهُ (طه/40) در آن هنگام که خواهرت (در نزدیکی کاخ فرعون) راه میرفت و میگفت: «آیا کسی را به شما نشان دهم که این نوزاد را کفالت میکند (و دایه خوبی برای او خواهد بود)!»
داستان حضرت یوسف (ع)، به تنهایی حاوی پیامها و رهنمودهای نکته آموز تربیتی است. ما در اینجا در ضمن چند عنوان، به تبیین آنها میپردازیم.
7. توجه به بازی و تفریح کودک
بازی و سرگرمی، حق طبیعی کودک است که دست حکیمانه خلقت، در نهاد وی به ودیعت نهاده است. والدین نباید به بهانه کثرت مشغله، ترس از اتفاقات حین بازی و...کودک را از این حق غزیزی محروم کنند. از طریق همبازی شدن با کودک، میتوان کنترل خشم، مهرورزی، همکاری و تعاون، مهارت آموزی، رعایت حقوق دیگران (همبازی) و... را به کودک آموخت. در این خصوص تنها به دو آیه از قرآن اشاره میکنیم:
در داستان یوسف (ع)، برادر حسود، برای پیادهسازی نقشه شوم خود، می بایت یوسف (ع) را از پدر دور میکردند. و پدر که نسبت به حس حسادت ایشان به یوسف (ع)، واقف بود، مخالف میکرد. اما تنها سلاح منطقی فرزندان که حضرت یعقوب (ع) را تسلیم خواسته آنها کرد، تأکید برادران بر نیاز کودک به تفریح و بازی است از این رو با این استدلال، خطاب به پدر بیان داشتند:
أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا یرْتَعْ وَیلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (یوسف/12) فردا او را با ما (به خارج شهر) بفرست، تا غذای کافی بخورد و تفریح کند؛ و ما نگهبان او هستیم!»
از این آیه نکته دیگری هم مستفاد است و آن اینکه بهتر است تفریح و ورزش ترجیحاً در فضای آزاد و سبز صورت گیرد، که بر جنبههای روانی شادابی و سلامت جسمانی فرزندان بیافزاید.
8. پرهیز از هر گونه تبعیض میان فرزندان
ریشه بسیاری از بزههای اخلاقی فرزندان در بزرگسالی ناشی از تبعیض و عدم رعایت عدالت در محبت ورزی بدانهاست. در آسیب شناسی رفتار حضرت یعقوب نبی (ع) نسبت به یوسف (ع) و سایر فرزندان، باید گفت دوست داشتن افراطی پدر نسبت به فرزند، و اظهار عملی آن در پیش چشم دیگر اعضای خانواده، آتش حسادت، حقد و کینه را در آنها شعله ور ساخت سرانجام کردند آنچه کردند.
9. بدآموزی مطلقاً ممنوع!
در داستان پیش گفته، برادران یوسف (ع) وقتی او را به چاه افکندند، با خود اندیشیدند که در پاسخ پدر، دلیلی باورپذیر بیابند. ناگهان این سخن پدر که گفت: «اگر او را ببرید، غمگین میشوم و میترسم که از او غافل شوید وگرگ او را بخورد»(یوسف/13)، فرایادشان آمد و اتفاقاً همین گفته پدر را توجیهی مناسب برای سرپوش نهادن بر توطئه شومشان، انگاشتند.
10. گذشت و چشم پوشی یک راهبرد تربیتی
قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (یوسف/ 98 و 97)
گفتند: پدر، از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطاکار بودیم. گفت به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش میطلبم که او غفور و رحیم است.
حضرت یعقوب (ع) به هنگامی که آنها نزد او اعتراف به گناه و اظهار ندامت کردند و تقاضای استغفار نمودند، میگوید: بعداً برای شما استغفار خواهم کرد و ظاهراً همانگونه که در روایات وارد شده هدفش این بوده است که انجام این تقاضا را به سحرگاهان شب جمعه که وقت مناسبتری برای اجابت دعا و پذیرش توبه است، به تأخیر اندازد.
این راهبرد در زمانی کارایی دارد که کودک خود قبل از هر چیز، از رفتار اشتباهش اظهار ندامت کند در غیر این صورت، ممکن است به عصیان بیشتر وی بینجامد