بیرجندرسا-گزارش هایی از علت طلاق در شهر تهران به گوش می رسد که مرور آنها خالی از لطف نیست . از طلاق به دلیل محبت زیاد و فوتبال دیدن شوهر تا سر نزدن به مادر شوهر و…
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بیرجندرسا به نقل از زن امروز, عجیب ترین دلایل طلاق هفته گذشته در تهران به شرح زیر است:
طلاق به خاطر لباس :
چندی پیش مرد جوان با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و درخصوص علت آن به قاضی گفت: از وقتی با همسرم ازدواج کردهام یک زندگی آرام ندارم.
او به همه چیز من کار دارد و مرتب در همه مسایل من دخالت میکند. او حتی به کوچکترین و شخصیترین مسایل من هم کار دارد و برای آنها به جای من تصمیم میگیرد.
مرد جوان ادامه داد:اوایل ازدواجمان تصور میکردم که درست میشود و اگر زمان بگذرد او هم رفتارش بهتر میشود.ولی رفتار همسرم بهتر که نشد هیچ تازه بدتر هم شد.تا جاییکه او حتی به لباس پوشیدن من هم کار دارد. هربار که میخواهم از خانه بیرون بروم این همسرم است که باید به من بگوید چه لباسی را بپوشم. هر بار به خرید میرویم همسرم باید برای من لباس را انتخاب کند.
هیچ وقت اجازه نمیدهد که من به انتخاب خود لباس بپوشم و یا لباس بخرم.در این مدتی که ازدواج کردهام یکبار هم به انتخاب خودم لباس نخریدم.
وی افزود:اگر همسرم میفهمید که من یواشکی رفته و برای خودم لباس خریدهام کلی دعوا به راه میانداخت و به من میگفت تو سلیقه نداری و حق نداری خودت لباس خودت را انتخاب کنی. من دوست دارم که خودم با سلیقه خودم لباس بپوشم.از وقتی ازدواج کردم حتی قدرت انتخاب لباسهایم را هم ندارم.
مرد جوان در ادامه گفت:حتی چند وقت پیش برای اینکه مشکلاتمان حل شود با هم پیش یک مشاوره خانواده رفتیم. با خودم گفتم شاید با این کار همسرم رفتارش تغییر کند ولی او نه تنها بهتر نمیشود، بلکه روز به روز بدتر هم میشود.من دیگر واقعا از رفتارهای او خسته شدم و میخواهم برای همیشه از همسرم جدا شوم.
بعد از حرفهای مرد قاضی به بررسی موضوع پرداخت و همسر این مرد را به دادگاه احضار کرد.
سر نزدن به مادر شوهر
چندی پیش زوج جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق توافقی دادند.
زن جوان در خصوص علت آن به قاضی گفت:آقای قاضی شوهرم اخلاق خیلی بدی دارد. او خودخواه است و اصلا خواسته های مرا نمی بیند. من هربار که به خانه مادرم می روم آن روز در خانه جنگ و دعوا به راه می افتد و من باید کلی برای شوهرم توضیح بدهم. او می گوید که هربار که به خانه مادرم می روم باید به خانه مادر او هم بروم و در آنجا بمانم. هرچه می گویم مادر خودم فرق دارد و من در آنجا راحت تر هستم فایده ای ندارد و حرف خودش را می زند.
وی ادامه داد:همیشه می گوید اگر یکبار به خانه مادرت رفتی به خانه مادر من هم باید بروی، این موضوع دیگر اعصاب مرا خورد کرده و ما هر روز با هم جنگ داریم. برای همین تصمیم به جدایی گرفتیم.
مرد جوان نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من حرف بدی نمی زنم. فقط می گویم به مادر من هم احترام بگذار و به او سر بزن. این حرف بدی نیست و توقع زیادی هم نیست. نمی دانم چرا همسرم تا این حد از خودش عکس العمل می دهد.
بعد از حرف های این زن قاضی دلیل آنها برای طلاق را کافی ندانست و هر دو آنها را به مشاوره خانواده فرستاد تا مشکلشان را حل کنند.
فوتبال دیدن شوهر
چندی پیش زوج جوان با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق دادند.
زن جوان در خصوص علت درخواست خود به قاضی گفت: شوهرم از صبح تا شب فوتبال میبیند. او در خانه مینشیند و مرتب فوتبال و ورزشهای مختلف را تماشا میکند. شوهرم سر کار نمیرود و بیکار است برای همین از پای تلویزیون تکان نمیخورد. فقط هم در حال تماشای فوتبال است.
وی ادامه داد:هرچه به او میگویم که سر کار برود میگوید که از پدرش خرجی میگیرد و دیگر نیازی نیست به سر کار برود. از او میخواهم که حداقل کانال تلویزیون را عوض کند تا یک فیلم ببینیم باز هم غر میزند که من اجازه فوتبال دیدن به او نمیدهم. راستش دیگر از دست کارهای او خسته شدم و تصمیم به جدایی دارم.
مرد جوان نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من همسرم را دوست دارم. نمیدانم چرا دارد با من اینطور رفتار میکند. من کار اشتباهی نکردم و این موضوعی نیست که بخواهیم به خاطرش از هم جدا شویم ولی حالا که او اینطور میخواهد من هم حرفی ندارم.
بعد از حرفهای این زوج قاضی دلیل آنها را برای طلاق کافی ندانست و به همین دلیل سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند و در نهایت با صحبتهای قاضی این زوج از طلاق منصرف شدند.
طلاق به دلیل محبت زیاد
چندی پیش زوج جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق توافقی دادند.
مرد جوان در خصوص علت درخواست خود به قاضی گفت: آقای قاضی همسرم اصلا قدر محبت های مرا نمی داند. دو سال است که با هم ازدواج کرده ایم. در این مدت هرچه گفته گوش کردم و تمام امکاناتی را که می خواست برایش فراهم کردم. ولی او هر روز بیشتر با من دعوا می کند و همیشه به من می گوید اینقدر به من محبت نکن. هر روز به یک بهانه ای برایش هدیه می خرم. هربار قهر می کند منتش را می کشم و سعی می کنم هرجور شده با او آشتی کنم.
وی ادامه داد: وقتی دلش می گیرد به هر شکلی شده تلاشم را می کنم که او را از ناراحتی در بیاورم. ولی می گوید تو خیلی به من وابسته هستی و زیادی به من محبت می کنی. همسرم زن قدرنشناسی هست و سر این موضوع پای ما را به دادگاه خانواده باز کرده است.
زن جوان نیز به قاضی گفت: آقای قاضی شوهرم زیادی به من وابسته است و این همه محبتش مرا خسته کرده است. من دوست دارم یک روزهایی برای خودم باشم و تنها باشم. ولی شوهرم این را درک نمی کند و همیشه به من گیر میدهد. از محبت های زیادی شوهرم خسته شدم.
بعد از حرف های این زوج قاضی دلیل آنها برای طلاق کافی ندانست و این زوج را به مشاوره خانواده فرستاد تا شاید مشکلشان حل شود.